English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ship of the line U کشتی جنگی بزرگ
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
frigate U ناوچه جنگی تندرو دریایی
frigates U ناوچه جنگی تندرو دریایی
ocean greyhound U کشتی تندرو
ocean grevhound U کشتی مسافری تندرو
clipper U اسب یا کشتی تندرو
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
warships U کشتی جنگی ناو جنگی
warship U کشتی جنگی ناو جنگی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
battleship U کشتی جنگی
navies U کشتی جنگی
war ship U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
combatant vessel U کشتی جنگی
battleships U کشتی جنگی
war vessel U کشتی جنگی
man of war U کشتی جنگی رزمناو
armement U مهمات کشتی جنگی
ward room U اطاق افسران در کشتی جنگی
orlop deck U عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop U عرشه زیرین کشتی جنگی
dromond U کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
trireme U کشتی جنگی روم و یونان باستان
gun room U اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
microprocessor U UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
microprocessors U UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
prizing U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
large ship U کشتی بزرگ
argosy U کشتی بزرگ
galleass U کشتی بادبانی و پارویی بزرگ قرون 71 و 81
carrack U کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
carack U کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
capital ship U کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
strangle U گم شدن درجنگ
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
with one's back to the w U درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
belligerent U جنگجو داخل درجنگ
belligerents U جنگجو داخل درجنگ
belligerently U جنگجو داخل درجنگ
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
with one's back to the walking U درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
campaign clasp U نشان فلزی شرکت درجنگ جهانی اول
privateering U شرکت کشتیهای غیر نظامی درجنگ دریایی piracy
The soldier had been blinded in the war . U چشم های سرباز درجنگ کور شده بودند
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
battle drill U مشق جنگی تمرین جنگی
hugeous U کلان
immense U کلان
cyclopean U کلان
galactic U کلان
massively U کلان
cyclopian U کلان
massive U کلان
macro U کلان
huge U کلان
decuman U کلان
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
macrophage U کلان خوار
megapolis U کلان شهر
macro economics U اقتصاد کلان
macro model U الگوی کلان
macro stage U مرحله کلان
mass consumption U مصرف کلان
macrogamete U کلان گانه
macro variables U متغیرهای کلان
macroeconomics U اقتصاد کلان
elephantine U کلان ستبر
metropolis U کلان شهر
metropolises U کلان شهر
macroclimate U کلان اقلیم
secret U نهانی
surreptitious U نهانی
last U نهانی
covertly U نهانی
backstairs U نهانی
backstair U نهانی
privily U نهانی
lasted U نهانی
occult U نهانی
lasts U نهانی
subterraneous U نهانی
underhand U نهانی
on the sly U نهانی
clandestinely U نهانی
surreptitiously U نهانی
on the quiet U نهانی
in concealment U نهانی
undercover U نهانی
subterranean U نهانی
jackes U نهانی
secrets U نهانی
suberranean U نهانی
necessary house U نهانی
by stealth U نهانی
macroeconomic issues U مسائل اقتصاد کلان
macroeconomic goals U اهداف اقتصاد کلان
macro U کلان درشت دستور
macroplanning U برنامه ریزی کلان
macro dynamic model U الگوی کلان پویا
macroeconomic theories U نظریههای اقتصاد کلان
macroeconomic issues U بحثهای اقتصاد کلان
macroeconomic policies U سیاستهای اقتصاد کلان
rapid U تندرو
radical <adj.> U تندرو
extreme <adj.> U تندرو
drastic <adj.> U تندرو
swift of foot U تندرو
extrimist U تندرو
rigorous <adj.> U تندرو
spankings U تندرو
spanking U تندرو
swift footed U تندرو
swiftly U تندرو
fast U تندرو
radicals U تندرو
radical U تندرو
fleet footed U تندرو
racers U تندرو
racer U تندرو
light of foot U تندرو
fasted U تندرو
fastest U تندرو
swifts U تندرو
fasts U تندرو
swift U تندرو
speedster U تندرو
swiftest U تندرو
swifter U تندرو
furtive U پنهان نهانی
potential U نهانی پنهانی
kabbala U رازیاعلم نهانی
spy into U نهانی دیدن
tip off U اطلاع نهانی
tip-offs U اطلاع نهانی
tip-off U اطلاع نهانی
ku kluxer U عضو جمعیت کوکلس کلان
titanic U غول اسا خیلی کلان
anterior U پیشین
pristine U پیشین
primeval U پیشین
antecedents U پیشین
apriori U پیشین
fore U پیشین
ventral U پیشین
previous U پیشین
primitive U پیشین
one-time U پیشین
ci devant U پیشین
antecedent U پیشین
wingfooted U باد پا تندرو
posthaste U پیک تندرو
quick time U قدم تندرو
courser U اسب تندرو
clipper U طیاره تندرو
flyboat U کرجی تندرو
express train U قطارویژه تندرو
f.marriage U عروس نهانی یازیرجلی
potentially U با داشتن استعداد نهانی
irreptitious U نهانی داخل شده
instatu quo U بحالت پیشین
incisive tooth U دندان پیشین
olden U پیشین سابق
incisor U دندان پیشین
past masters U استاد پیشین
the old ways U رسمهای پیشین
telencephalon U مغز پیشین
the days of old U روزگار پیشین
the magi of old U مجوسیان پیشین
primogenitors U نیاکان پیشین
past master U استاد پیشین
early poets U شعرای پیشین
protext U عبارت پیشین
langsyne U در روزگار پیشین
prior U پیشین جلوی
foretime U روزگار پیشین
antecendent phenomenon U پدیده پیشین
cerebrum U مغز پیشین
cerebrums U مغز پیشین
cerebra U مغز پیشین
pocket battleship U رزمناو تندرو و سبک
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potential energy U انرژی نهانی نیروی ذخیره
deep laid U امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com