Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cargo boat
U
کشتی باری
cargo liner
U
کشتی باری
cargo ship
U
کشتی باری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
freighter
U
کرایه کننده کشتی باری
freighters
U
کرایه کننده کشتی باری
lighter
U
کشتی باری کوچک
lighters
U
کشتی باری کوچک
carack
U
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
carrack
U
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
Other Matches
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
infecundity
U
بی باری
sterility
U
بی باری
freighters
U
باری
infertility
U
بی باری
freighter
U
باری
idle runing
U
بی باری
barye
U
باری
utility
U
باری
unload
U
بی باری
empty load
U
بی باری
unloaded
U
بی باری
unloads
U
بی باری
idling
U
بی باری
idle current
U
جریان بی باری
praam
U
باری یاتوپدار
motortruck
U
کامیون باری
freight trains
U
قطار باری
lighters
U
قایق باری
freight train
U
قطار باری
lighter
U
قایق باری
idle frequency
U
فرکانس بی باری
idle time
U
زمان بی باری
idling cycle
U
سیکل بی باری
idle period
U
پریود بی باری
fright car
U
واگن باری
no load speed
U
سرعت بی باری
freight car
U
واگن باری
no load switching
U
سوئیچینگ بی باری
lorry
U
ماشین باری
scow
U
یدک کش باری
raft
U
قایق باری
no load voltage
U
ولتاژ بی باری
rafts
U
قایق باری
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
vans
U
واگن باری
freight cars
U
واگن باری
lorries
U
ماشین باری
fourgon
U
واگون باری
railroad carriage
U
واگن باری
no load condition
U
حالت بی باری
road transport vehicle
U
ماشین باری
neutral position
U
وضعیت بی باری
no load current
U
جریان بی باری
lighterage
U
قایق باری
van
U
واگن باری
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
ideal no load voltage
U
ولتاژ بی باری ایده ال
vans
U
واگن باری سرپوشیده
van
U
واگن باری سرپوشیده
autoloading
U
باری نیم خودکار
lorry
U
اتومبیل باری گاری
idle current connection
U
اتصال جریان بی باری
idling current connection
U
اتصال جریان بی باری
lift helicopter
U
هلی کوپتر باری
lorries
U
اتومبیل باری گاری
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
floating cargo
U
باری که دردریا است
perfunctory
U
باری بهر جهت
overload principle
U
اصل اضافه باری
no load loss
U
تلف یا تلفات بی باری
promiscuity
U
بی بند و باری جنسی
sexual promiscuity
U
بی بند و باری جنسی
no load torque
U
گشتاور پیچشی بی باری
boxcar
U
یکنوع واگن باری
cargo master
U
نوعی هواپیمای باری
ideal no load d.c. voltage
U
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
nosing
U
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
galliot
U
کرجی باری یا ماهی گیری
the supreme
U
خداوند متعال باری تعالی
wannigan
U
سقف تراکتور یا ماشین باری
wanigan
U
سقف تراکتور یا ماشین باری
floating cargo
U
باری که باکشتی حمل میشود
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
galiot
U
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
globe master
U
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
milner bary gambit
U
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
plateform car
U
واگن باری بدون دیوار راه اهن
heian sandan
U
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
compartment marking
U
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
limit load
U
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable
U
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
U
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
neutral position
U
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
maids of honor
U
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honor
U
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour
U
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
on the sea
U
در کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
decks
U
پل کشتی
flat
U
پل کشتی
wrestling
U
کشتی
flattest
U
پل کشتی
collier
U
کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
ship haven
U
یک کش کشتی
vessel
U
کشتی
on the water
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
decked
U
پل کشتی
carina
U
کشتی
afloat
U
در کشتی
ark
U
کشتی
carinae
U
کشتی
by water
U
با کشتی
foreship
U
سر کشتی
vessels
U
کشتی
on shipboard
U
در کشتی
ship
کشتی
argo
U
کشتی
boarded
U
کشتی
bottom
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
aft
U
در پس کشتی
board
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
hulks
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
hulk
U
کشتی
ships
U
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
on board a ship
U
سوار کشتی
sailing vessel
U
کشتی بادبانی
sailer
U
کشتی بادبانی
bosuns
U
افسر کشتی
shipwreck
U
کشتی شکستگی
screwpropeller
U
پروانه کشتی
sea anchor
U
لنگر کشتی
sea fight
U
جنگ کشتی ها
sea gauge
U
اب نشین کشتی
on shipboard
U
سوار کشتی
wrestling
U
کشتی گیری
shipbuilding
U
کشتی سازی
berthing
U
خوابگاه کشتی
rhumb line
U
خط انحراف کشتی
berths
U
خوابگاه کشتی
pancratist
U
کشتی گیر
parent ship
U
کشتی مادر
passenger liner
U
کشتی مسافری
passenger liner
U
کشتی مسافربری
pilotage
U
راهنمایی کشتی
rhumb
U
خط سیر کشتی
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
strand
U
به گل نشستن کشتی
pleasure boat
U
کشتی تفرجی
strands
U
به گل نشستن کشتی
privateer
U
کشتی مسلح
berthed
U
خوابگاه کشتی
berth
U
خوابگاه کشتی
packet boat
U
کشتی نامه بر
roadstead
U
کشتی گاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com