English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grain field U کشتزار
farms U کشتزار
farmed U کشتزار
farmland U کشتزار
farm U کشتزار
fields U دشت کشتزار
rural property U کشتزار کشتخوان
fielded U دشت کشتزار
field U دشت کشتزار
housebreak U بخانه دستبردزدن
housebreaking U دستبرد بخانه
homecomings U ورود بخانه
homecoming U ورود بخانه
rehouse U بخانه جدید رفتن
rehoused U بخانه جدید رفتن
rehouses U بخانه جدید رفتن
rehousing U بخانه جدید رفتن
homes U شهر بخانه برگشتن
home U شهر بخانه برگشتن
house-warmings U جشن ورود بخانه تازه
house warming U جشن ورود بخانه تازه
house-warming U جشن ورود بخانه تازه
to move in U بخانه تازه اسباب کشی کردن
away U پیوسته بطور پیوسته
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
for ever and aday U پیوسته
everywhen U پیوسته
continuous U پیوسته
syndetic U پیوسته
incessantly U پیوسته
coadunate U پیوسته
coalescent U پیوسته
conjoint U پیوسته
annexed U پیوسته
continous U پیوسته
eternal U پیوسته
unremittingly U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
perpetually U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
for evermore U پیوسته
legato U پیوسته
proximate U پیوسته
continued U پیوسته
d. in U پیوسته
attached U پیوسته
continual U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
burst U پیوسته
incessant U پیوسته
allied U پیوسته
bursts U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
on and on U پیوسته
on end U پیوسته
married U پیوسته
alway U پیوسته
contiguous U پیوسته
affined U پیوسته
non-stop U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
ceaseless U پیوسته
cursive U پیوسته
concomitant U پیوسته
never ceasing U پیوسته
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
haunt U پیوسته امدن به
permanent water level U تراز پیوسته اب
without intermission U پیوسته لاینقطع
without rest U پیوسته لاینقطع
burster U فرم پیوسته
vicinal U در همسایگی پیوسته
haunts U پیوسته امدن به
pealing U صدای پیوسته
compacts U بهم پیوسته
compacting U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
pealed U صدای پیوسته
peal U صدای پیوسته
to whittle at U پیوسته بریدن
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
compact U بهم پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
peals U صدای پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
accretion U رشد پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
sustained yield U بازده پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
symphsis U عضو پیوسته
whittle U پیوسته کم کردن
adjoins U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
collective U بهم پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
continuous scrolling U حرکت پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
flow chip U براده پیوسته
full time U پیوسته کار
continuous spectrum U طیف پیوسته
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
continuate U پیوسته بهم
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous error U خطای پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
connected measures U اقدامت پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
indiscrete U بهم پیوسته
linked list U لیست پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
accrete U بهم پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
aggregates U بهم پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
burst mode U حالت پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
inseparate U بهم پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
against U پیوسته مجاور
gamophyllous U پیوسته برگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
indiscretely U بطور بهم پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com