English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buckshot U گلوله سربی
plumb U گلوله سربی
ounce of lead U گلوله سربی
plummet U گلوله سربی
plummeted U گلوله سربی
plummeting U گلوله سربی
plummets U گلوله سربی
shot U پرتاب وزنه گلوله سربی
shots U پرتاب وزنه گلوله سربی
came U میله سربی بتونه سربی
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
overboard U بدریا
seafronts U مشرف بدریا
seafront U مشرف بدریا
sea girt U محاط بدریا
pushful U دل بدریا زدن
happy-go-lucky U دل بدریا زدن
to shoot nexus U دل بدریا زدن
long shore U وابسته بدریا کنار
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
to run risk U دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
jettisons U بدریا ریزی کالای کشتی
jettison U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned U بدریا ریزی کالای کشتی
diadromous U مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
jettisoning U بدریا ریزی کالای کشتی
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
obstructionist U اکثریت می اندازد
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
the ink blots U این مرکب لک می اندازد
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
memento mori U کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
drive U بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
drives U بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
pumpkins U پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pumpkin U پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
grounder U موسس ضربتی که کسی یا چیزی رابزمین می اندازد
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
plumbous U سربی
leaden U سربی
plumbeous U سربی
plumbic U سربی
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
lead seal U مهر سربی
lead sheath U روکش سربی
plumb bob U وزنه سربی
ledger U وزنه سربی
lividity U رنگ سربی
ledgers U وزنه سربی
came U بتونه سربی
lead glass U شیشه سربی
lead accumulator U اکولاموتور سربی
livid U سربی رنگ
quad U قطعه سربی
grebe U رنگ سربی
leadpencil U مداد سربی
quads U قطعه سربی
leads U رنگ سربی
lead U رنگ سربی
leaden U سربی رنگ
saturnine U دلتنگ سربی
megascope U یکجور فانوس شعبده که تصویرهای بزرگ روی پرده می اندازد
What advice would you give to someone starting up in business? U چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
pseudoscope U شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
there is nothing like leather U هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
incongruously U بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
bulla U مهر سربی پاپ
sinkers U وزنه سربی ماهیگیری
lead coat U روکش کردن سربی
lead covered cable U کابل با غلاف سربی
lead chamber process U فرایند اتاق سربی
sinker U وزنه سربی ماهیگیری
lead blast furnace U کوره بلند سربی
plombe U مهر سربی شده
filibusters U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustering U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibuster U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
quadrangles U قطعه سربی چهار گوشه
lead seal U مهر و موم یا پلمپ سربی
quadrangle U قطعه سربی چهار گوشه
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to the echo U چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
him who U انرا که
keyth rope system U شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
line of sight U خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
sweeper U اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
sweepers U اخرین مدافع در سیستم دفاع بتونی پرتابی در بولینگ که با پیچ تمام یا بیشتر میله ها را می اندازد
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
had searched U انرا می یافتید
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
i saw it U انرا دیدم
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
send it by post U با پست انرا بفرستید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
give it a twist U انرا پیچ بدهید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a shake U انرا تکان دهید
bits U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bit U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
side spray U بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
appropriation U در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
He shoots well U خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
gurantee period U مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com