English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to give security U وثیقه دادن
hypothecate U وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
circlets U تشکیل دایره کوچک دادن
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
circlet U تشکیل دایره کوچک دادن
sprocket holes U مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
acclimatizes U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatized U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatize U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatizing U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatising U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatised U خو دادن یا خو گرفتن
reciprocates U دادن و گرفتن
reciprocated U دادن و گرفتن
reciprocate U دادن و گرفتن
acclimatises U خو دادن یا خو گرفتن
squeeze U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezed U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezes U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezing U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
undertaken U بعهده گرفتن قول دادن
undertake U بعهده گرفتن قول دادن
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
undertakes U بعهده گرفتن قول دادن
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
he is on his legs U کارش دایراست
trifle U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
to sue out a writ U حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
silicon U ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
He is completely absorbed by his business. U کاملاجذب کارش است
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
He eventually landed in prison . U عاقبت کارش بزندان کشید
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
get off one's butt <idiom> U سرش شلوغه کارش شروع شده
fasts U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
wine cooper U کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
He'll never get anywhere. U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
to get in somebody's way U مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
dynamic U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
chimney sweeps U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
chimney sweep U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
dynamically U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
ringman U کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
bill posters U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill poster U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
He'll never amount to anything. <idiom> U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
daemon U در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
pawned U وثیقه
pawns U وثیقه
pledge U وثیقه
pawning U وثیقه
pledges U وثیقه
pledged U وثیقه
pledging U وثیقه
gage U وثیقه
warranty U وثیقه
warranty U وثیقه
warranties U وثیقه
bail U وثیقه
earnest U وثیقه
hostage U وثیقه
hostages U وثیقه
naminum U وثیقه
collateral U وثیقه
security U وثیقه
pledge [archaic] [guaranty] U وثیقه
guaranty U وثیقه
guarantee U وثیقه
redeem of pledge U فک وثیقه
sureties U وثیقه
surety U وثیقه
guaranty U وثیقه
guaranteed U وثیقه
guarantees U وثیقه
guarantee U وثیقه
pawn U وثیقه
impignorate U وثیقه
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
guarantees U وثیقه سپرده
lienor U وثیقه گیر
lienee U وثیقه گذار
guaranteed U کفالت وثیقه
guaranteed U وثیقه سپرده
lien U حق تصرف وثیقه
guarantee U کفالت وثیقه
guarantee U وثیقه سپرده
secured creditor U طلبکار با وثیقه
earnest U وثیقه بیعانه
gage U وثیقه گذاردن
pledged U وثیقه ضمانت
premium U وثیقه حق بیمه
guaranty U وثیقه گرو
premiums U وثیقه حق بیمه
cash security U وثیقه نقدی
pledgee U وثیقه گیرنده
pledgee U وثیقه گیر
assurance U ضمانت وثیقه
assurances U ضمانت وثیقه
pledger U وثیقه دهنده
pledgor U وثیقه گذار
cautions U هوشیاری وثیقه
cautioning U هوشیاری وثیقه
cautioned U هوشیاری وثیقه
caution U هوشیاری وثیقه
surety U گرو وثیقه
sureties U گرو وثیقه
guarantees U کفالت وثیقه
pledges U وثیقه ضمانت
pledge U وثیقه ضمانت
pawns U گروگان وثیقه
right of lien U حق تصرف وثیقه
pledging U وثیقه ضمانت
pawn U گروگان وثیقه
foreclosure U ضبط وثیقه
pawned U گروگان وثیقه
foreclosure U بازداشت وثیقه
pawning U گروگان وثیقه
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
unsecured creditor U طلبکار بدون وثیقه
pledging U مال مورد وثیقه
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
pledge U مال مورد وثیقه
pledged U مال مورد وثیقه
pledges U مال مورد وثیقه
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
pledging U گرو گذاشتن وثیقه
pledge U گرو گذاشتن وثیقه
pledges U گرو گذاشتن وثیقه
pledged U گرو گذاشتن وثیقه
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to incline on's ear U با نظر مساعد گوش دادن گوش فرا گرفتن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
loan on deposit U اعطای وام به وثیقه سپرده
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
rob Peter to pay Paul <idiom> U از یکی گرفتن وبه یکی دادن
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
collateral U عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
bondholder U دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
he was p in his business U خوب بود کارش رونق گرفته بود
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com