Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
victimizes
U
قربانی کردن
sacrifice
U
قربانی کردن
offer a sacrifice
U
قربانی کردن
sacrificed
U
قربانی کردن
victimize
U
قربانی کردن
victimization
U
قربانی کردن
victimised
U
قربانی کردن
victimises
U
قربانی کردن
victimizing
U
قربانی کردن
victimized
U
قربانی کردن
victimising
U
قربانی کردن
sacrifices
U
قربانی کردن
sacrificing
U
قربانی کردن
self immolation
U
قربانی کردن خود
sacrifice
U
قربانی کردن جانبازی
sacrificing
U
قربانی کردن جانبازی
sacrificed
U
قربانی کردن جانبازی
sacrifices
U
قربانی کردن جانبازی
sacrifices
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing
U
قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificed
U
قربانی دادن فداکاری کردن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
individualized
U
از دیگران جدا کردن
individualising
U
از دیگران جدا کردن
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
Eavesdrop
U
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
sacrificed
U
قربانی
victims
U
قربانی
sacrifices
U
قربانی
victim
U
قربانی
sacrificing
U
قربانی
vicarious saccifice
U
قربانی
mactation
U
قربانی
sacrifice
U
قربانی
immolation
U
قربانی
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
heave offering
U
قربانی افراشتنی
mascots
U
نظر قربانی
mascot
U
نظر قربانی
talisman
U
نظر قربانی
talismans
U
نظر قربانی
two bishops sacrifice
U
قربانی دو فیل
sacriticer
U
قربانی کننده
immolator
U
قربانی کننده
two bishops sacrifice
U
قربانی لاسکر
immolate
U
قربانی شدن
victimology
U
قربانی شناسی
prey
U
طعمه قربانی
hecatomb
U
قربانی همگانی
hecatomb
U
قربانی صدگاو
victimless crime
U
جرم بدون قربانی
sacrificial
U
فداکارانه وابسته به قربانی
burnt sacrifice
U
قربانی سوخته یا سوختنی
gambit
U
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
greek gift
U
قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
he fell a v to his ambition
U
قربانی جاه طلبی خودشد
hieromancy
U
طالع بینی ازروی قربانی
gambits
U
قربانی پیاده شطرنج در گشایش
sacrificed
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificing
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifice
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices
U
قربانی برای شفاعت فداکاری
cannon fodder
[soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed]
U
خوراک توپ
[سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
rests
U
دیگران
rest
U
دیگران
regard for others
U
واهمه از دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
asides
U
جدااز دیگران
aside
U
جدااز دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
regard for others
U
ملاحظه دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
dummy
U
الت دست دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
mind reading
U
کشف افکار دیگران
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
Schadenfreude
U
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
His happiness consists in helping others.
U
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
bohemian
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
cats paw
U
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquine
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquina
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
noctule
U
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
fast talker
<idiom>
U
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com