Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scapegoats
U
کسی راقربانی دیگران کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encroachment
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
U
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
individualizing
U
از دیگران جدا کردن
individualised
U
از دیگران جدا کردن
individualizes
U
از دیگران جدا کردن
individualized
U
از دیگران جدا کردن
individualize
U
از دیگران جدا کردن
individualises
U
از دیگران جدا کردن
individualising
U
از دیگران جدا کردن
draw away
U
جلوتر از دیگران حرکت کردن
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
to trespass
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
to i. upo other's rights
U
بحقوق دیگران تجاوز کردن
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
upstaged
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade
<idiom>
U
برنامه های دیگران را مختل کردن
upstaging
U
توجه دیگران را به خود جلب کردن
exclucivism
U
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
sported
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sports
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport
U
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
Eavesdrop
U
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
rest
U
دیگران
rests
U
دیگران
aside
U
جدااز دیگران
What do the others say?
U
دیگران چه می گویند؟
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
et al
U
مخفف و دیگران
regard for others
U
واهمه از دیگران
regard for others
U
ملاحظه دیگران
asides
U
جدااز دیگران
regard for others
U
رعایت دیگران
mind reading
U
کشف افکار دیگران
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
infringer
U
متخطی به حقوق دیگران
prepotent
U
نیرومندتر از دیگران غالب
breaches
U
تجاوز به حقوق دیگران
prevenance
U
توجه باحتیاجات دیگران
breached
U
تجاوز به حقوق دیگران
breach
U
تجاوز به حقوق دیگران
infringement on others rights
U
تخطی به حقوق دیگران
spoiler
U
محل عیش دیگران
spoilsman
U
محل عیش دیگران
dummies
U
الت دست دیگران
dummy
U
الت دست دیگران
take after
<idiom>
U
مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder
<idiom>
U
قاپیدن کلام دیگران
draw away
U
دیگران را پست سرگذاشتن
mind readers
U
کاشف افکار دیگران
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
mind reader
U
کاشف افکار دیگران
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
an outrage upon justice
U
پایمال سازی حق دیگران
under one's belt
<idiom>
U
استفاده از تجارب دیگران
to live at the expense of society
U
بار دیگران شدن
splurging
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to be the odd one out
<idiom>
U
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
run away with
<idiom>
U
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
splurges
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
U
در کار دیگران مداخله مکن .
blazing star
U
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
splurge
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to break the ice
U
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
i do not know;try the others
U
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
scapegoats
U
کسیکه قربانی دیگران شود
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
john aleay jones
U
جان که نام دیگران جوتراست
interlope
U
پادرمیان کار دیگران گذاردن
proportion
U
اندازه چیزی در برابر با دیگران
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
splurged
U
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
spoilsport
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
to throw one's lot
U
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
sadistically
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
have a way with
<idiom>
U
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
oddball
<idiom>
U
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
peeping Tom
<idiom>
U
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
swim against the tide/current
<idiom>
U
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
cool one's heels
<idiom>
U
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
spoilsports
U
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
go (someone) one better
<idiom>
U
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
sadistic
U
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
claptrap
U
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
To lay one self open to ridicule .
U
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
to interject a remark
U
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
to put in a piece of work
U
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
sadist
U
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
bohemians
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian
U
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
Schadenfreude
U
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
self enforcing
U
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
cats paw
U
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
His happiness consists in helping others.
U
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
totaquine
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquina
U
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
noctule
U
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interlopers
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
livery stable
U
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
fast talker
<idiom>
U
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
interloper
U
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
These pants do not look any different than the others.
U
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
filter
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters
U
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
conspicuious consumption
U
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
Baldenfreude
U
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
U
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
link
U
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion
U
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com