English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to r. any one in an office U کسی رادوباره به منصبی گماشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buddy system U سیستم گماشتن هم خرج برای سربازان سیستم تقویت روحیه با گماشتن همرزم
portreeve U صاحب منصبی که پایین ترازشهرداراست
to run the f. U جاده پیشین رادوباره رفتن
to r. aking U کسی رادوباره به تخت پادشاهی نشاندن
instate U گماشتن
commissions U : گماشتن
appointe U گماشتن
installs U گماشتن
designate U گماشتن
commissioning U : گماشتن
designating U گماشتن
commission U : گماشتن
designates U گماشتن
installing U گماشتن
charges U گماشتن
to stand sentinel U گماشتن
to put in U گماشتن
install U گماشتن
induct U گماشتن بر
inducted U گماشتن بر
inducting U گماشتن بر
inducts U گماشتن بر
charge U گماشتن
revest U دوباره گماشتن
reinvest U دوباره گماشتن
pre appoint U از پیش گماشتن
appoints U گماشتن واداشتن
appoint U گماشتن واداشتن
appoint U گماشتن به کار
appoints U گماشتن به کار
reinstate U دوباره گماشتن
reinstated U دوباره گماشتن
reinstates U دوباره گماشتن
reinstating U دوباره گماشتن
to put in U گماشتن در [در چیزی جا دادن]
to plug in U گماشتن در [در چیزی جا دادن]
pre engage U از پیش بکار گماشتن
assign U مقرر داشتن گماشتن
assigned U مقرر داشتن گماشتن
assigning U مقرر داشتن گماشتن
assigns U مقرر داشتن گماشتن
swear in U بامراسم تحلیف بکاری گماشتن
employs U بکار گماشتن استخدام کردن
employing U بکار گماشتن استخدام کردن
employ U بکار گماشتن استخدام کردن
lie to U بانجام کاری همت گماشتن
employed U بکار گماشتن استخدام کردن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
convictism U اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com