Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
establish
U
کسی رابه مقامی گماردن
establishes
U
کسی رابه مقامی گماردن
establishing
U
کسی رابه مقامی گماردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
summation
U
مقامی خلاصه
subrogation
U
قائم مقامی
write up
<idiom>
U
مقامی را به حساب آوردن
protem
U
شاغل مقامی بطورموقت
vicarial
U
وابسته به خلیفه قائم مقامی
to drum a tune
U
ضرب مقامی راباکوس گرفتن
assion
U
گماردن
To assume office .
U
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
outs and ins
U
انانی که سر کار دارای مقامی هستند
carry (something) out
<idiom>
U
گماردن ،قراردادن
mans
U
خدمه گماردن
man
U
گماردن نفرات
man
U
خدمه گماردن
mans
U
گماردن نفرات
to invoke a higher power
U
به مقامی بالاتر رجوع کردن
[برای کمک]
placing
U
قرار دادن گماردن
places
U
قرار دادن گماردن
place
U
قرار دادن گماردن
put on
U
اعمال کردن بکار گماردن
post
U
گماردن نگهبان قرار دادن
post-
U
گماردن نگهبان قرار دادن
posted
U
گماردن نگهبان قرار دادن
posts
U
گماردن نگهبان قرار دادن
dowagers
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowager
U
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
detail
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
manning the rail
U
گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it.
U
دل رابه دریا زدن
Not to let someone have a say.
U
کسی رابه بازی نگرفتن
She wrecked the party for us.
U
مهمانی رابه مازهر کرد
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
They bombarded the building.
U
ساختمان رابه توپ بستند
To mail a letter.
U
نامه ای رابه پست انداختن
He made over the house to his son .
U
خانه رابه اسم پسرش کرد
He turned his back on us.
U
پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
You have been recommended to us.
U
توصیه شما رابه ما کرده اند
to do a thing with f.
U
کاری رابه اسانی انجام دادن
to i. person with an opinion
U
عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
lay off (someone)
<idiom>
U
کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
pitches
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
advising bank
U
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
To give someone full powerw.
U
ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
to key up any to do s.th.
<idiom>
O
کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
baited
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
protempore
U
موقت شاغل مقامی بطور موقت
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
nemo tenetur se impum accusare
U
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
compacting
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
application
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications
U
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization
U
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
drawbar
U
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
tabulator
U
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
reset
U
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
resets
U
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
expansion interface
U
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
garbage in garbage out
U
اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
gigo
U
اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
documented
U
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting
U
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document
U
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
circulating
U
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
declaration of trust
U
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com