English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gentleman at large U کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
outpensioner U کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
irrigationist U کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
negroidal U زنگی وابسته بسیاهان کسیکه خون سیاهان در اوباشد
somnambulist U کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
to strike an a U بصورت ویژهای درامدن
tea has an adour p to itself U چای بوی ویژهای دارد
textures U دارای بافت ویژهای نمودن
texture U دارای بافت ویژهای نمودن
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
to smile a person into a mood U کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
breeding ground U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding grounds U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
radius dimpling U ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
approved data U سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
he is not of that stamp U را ندارد
whom U کسیکه
there is no limit to it U حد ندارد
flicker free U ی ندارد
it does not weigh with me U ندارد
blessed is he who U کسیکه
one who U کسیکه
gospeller U کسیکه
there is no style about her U ندارد
dragman U کسیکه
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
introspectionist U کسیکه معتقد به
hadn't U ندارد نبایستی
he is out of huomor U دماغ ندارد
he has no manners U اداب ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
minimalist U کسیکه خرسنداست
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
long shot U کسیکه درمسابقات
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
constructionist U کسیکه قانون
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
it lacks soul U روح ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
it is well enough U عیبی ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
no object U اهمیت ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
stalker U کسیکه میخرامد
it does not matter U اهمیت ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
whomso U بهر کسیکه
dont mention it U اهمیت ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
no matter U اهمیت ندارد
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
jogger U کسیکه اهسته می دود
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
joggers U کسیکه اهسته می دود
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
he means well U قصد بدی ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
it matters little U چندان اهمیت ندارد
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
his intentions are good U خیال بدی ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
snorter U کسیکه خرناس میکشد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
That's not so! U این حقیقت ندارد!
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
it boots not to complain U گله گذاری سودی ندارد
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
presentee U کسیکه چیزی باوعرضه شده
paradoxist U کسیکه سخنهای متناقض میگوید
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
waxer U کسیکه موم مالی میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U سیر از گرسنه خبر ندارد .
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
autodidact U کسیکه پیش خود میاموزد
winegrower U کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
gigman U کسیکه درشکه تک اسبه دارد
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
libertines U کسیکه پابند مذهب نیست
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com