English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restorationism U عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
physiocrat U کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
attains U نائل شدن
accedes U نائل شدن
acceding U نائل شدن
attaining U نائل شدن
attainable U نائل شدنی
accede U نائل شدن
since U نظر باینکه
acceded U نائل شدن
attained U نائل شدن
fetch up U نائل شدن
aim U نائل شدن
attain U نائل شدن
attaint U نائل شدن به
aimed U نائل شدن
as respects U نظر باینکه
as regards U نظر باینکه
aims U نائل شدن
gained U نائل شدن پیشرفتن
achieves U رسیدن نائل شدن به
achieved U رسیدن نائل شدن به
achieve U رسیدن نائل شدن به
to p to the degree of m.a U نائل شدن به درجه A.
as U نظر باینکه در نتیجه
gain U نائل شدن پیشرفتن
gains U نائل شدن پیشرفتن
achieving U رسیدن نائل شدن به
reach U نائل شدن به کشش
reached U نائل شدن به کشش
reaching U نائل شدن به کشش
reaches U نائل شدن به کشش
agrees U جلوس کردن نائل شدن
agree U جلوس کردن نائل شدن
minimalist U باینکه تقاضاهایش براورده شود
iam inclined to think U متمایلم باینکه خیال کنم
agreeing U جلوس کردن نائل شدن
psilanthropy U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropism U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
geocentric U معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
arianism U اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
pan cosmism U اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
monopsychism U عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
kinetic theory of heat U عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
monogenism U عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
modalism U اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
unprofitable servants U مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
malism U عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
anthropocentric U معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
bachelors U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
monadism U اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
bachelor U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
atomism U عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
metagnosticism U عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
infusionism U اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
physiocracy U حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
twill _ U ان خواهد
that fauit will right itself U خواهد شد
it askes for attention U دقت می خواهد
the secret will open to me U خواهد گردید
he will go U خواهد رفت
he shall go U خواهد رفت
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
animism U اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
gospeller U کسیکه
dragman U کسیکه
blessed is he who U کسیکه
one who U کسیکه
whom U کسیکه
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
stalker U کسیکه میخرامد
constructionist U کسیکه قانون
whomso U بهر کسیکه
introspectionist U کسیکه معتقد به
long shot U کسیکه درمسابقات
minimalist U کسیکه خرسنداست
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
i/o U فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> U او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
snorter U کسیکه خرناس میکشد
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
joggers U کسیکه اهسته می دود
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
jogger U کسیکه اهسته می دود
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
parameter U نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
parameters U نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com