Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it seems to me he is lying
U
بنظرم میرسد دروغ میگوید
paradoxist
U
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
mumbler
U
کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
he talks very indistinctly
U
بسیار ناشمرده سخن میگوید معلوم نیست چه میگوید
perjurer
U
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
knight of the post
U
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
perjurer
U
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fib
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing
U
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser
U
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
perjury
U
قسم دروغ گواهی دروغ
he says
U
میگوید
systematically
U
مرتبا"
periodic
U
مرتبا
regularly
U
مرتبا"
periodically
U
مرتبا
periodical
U
مرتبا
the finance minister is up
U
سخن میگوید
he speaks to the purpose
U
با منظورسخن میگوید
he says i do not know
U
میگوید نمیدانم
it say in the bible that
U
در کتاب مقدس میگوید
away
U
مرتبا از انجا
to take lessons
U
مرتبا درس گرفتن
the pot calls the kettle black
U
دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
jargonist
U
کسی که به زبان غیرمصطلح سخن میگوید
nag
U
مرتبا گوشزد کردن عیبجو
nagged
U
مرتبا گوشزد کردن عیبجو
nags
U
مرتبا گوشزد کردن عیبجو
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
cousin
U
حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
cousins
U
حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
rub someone the wrong way
<idiom>
U
خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
in and in
U
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
pin bowler
U
بازیگری که مرتبا به میله بولینگ هدف گیری میکند
pot calling the kettle black
<idiom>
U
دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
calumnies
U
دروغ
fibbing
U
دروغ
false
U
دروغ
calumny
U
دروغ
falsehoods
U
دروغ
fibbed
U
دروغ
fib
U
دروغ
fibs
U
دروغ
fable
U
دروغ
fables
U
دروغ
perjurious
U
دروغ
lies
U
دروغ
fibster
U
دروغ گو
falsehood
U
دروغ
lied
U
دروغ
lie
U
دروغ
untrue
U
دروغ
falsity
U
دروغ
false accusation
U
دروغ
equivocation
U
دروغ
to lie in one's throat
U
دروغ شاخدارگفتن
jactitation
U
دعوی دروغ
jactation
U
دعوی دروغ
falsehoods
U
سخن دروغ
in reproof of lying
U
درنکوهش دروغ
lay to
U
دروغ گفتن
falsehood
U
سخن دروغ
jack o' lantern
U
دروغ نور
falsely
U
بطور دروغ
pseudologia fantastica
U
دروغ پردازی
belying
U
دروغ گفتن
it proved false
U
دروغ درامد
belies
U
دروغ گفتن
belied
U
دروغ گفتن
belie
U
دروغ گفتن
swearword
U
قسم دروغ
it proved false
U
دروغ بود
to tell a lie
U
دروغ گفتن
leasing
U
دروغ گویی
they suspect him of lying
U
دروغ باومیبرند
falseness
U
دروغ بودن
false oath
U
قسم دروغ
tarradiddle
U
دروغ کوچک
taradiddle
U
دروغ کوچک
false oath
U
سوگند دروغ
ruise
U
اخبار دروغ
pathometer
U
دروغ سنج
thumper
U
دروغ شاخدار
bungs
U
ساقی دروغ
bunging
U
ساقی دروغ
lie detector
U
دروغ سنج
to give the lie to
U
دروغ در اوردن
fictitiousness
U
بخودبستگی دروغ
to forge a lie
U
دروغ بافتن
whiff
U
دروغ گفتن
weasel
U
دروغ گفتن
weasels
U
دروغ گفتن
bung
U
ساقی دروغ
bunged
U
ساقی دروغ
pseudology
U
دروغ گویی
fairy tales
U
دروغ شگفتانگیز
fictions
U
وهم دروغ
gab
U
دروغ گفتن
equivocate
U
دروغ گفتن
equivocated
U
دروغ گفتن
fiction
U
وهم دروغ
A pack of lies .
U
یک مشت دروغ
fairy tale
U
دروغ شاخدار
fairy tales
U
دروغ شاخدار
fairy tale
U
دروغ شگفتانگیز
disinformation
U
دروغ پراکنی
white lie
U
دروغ سفید
white lies
U
دروغ مصلحتآمیز
white lies
U
دروغ سفید
A transparent (blatant)lie.
U
دروغ شاخدار
to invent stories
U
دروغ ساختن
prevaricating
U
دروغ گفتن
lied
U
:دروغ گفتن
lie
دروغ گفتن
equivocates
U
دروغ گفتن
equivocating
U
دروغ گفتن
prevaricate
U
دروغ گفتن
prevaricated
U
دروغ گفتن
prevaricates
U
دروغ گفتن
lies
U
:دروغ گفتن
to spin yarns
U
دروغ ساختن
plumper
U
دروغ صرف سقوط
he scorns to lie
U
از دروغ گفتن عاردارد
to swore falsely
U
سوگند دروغ خوردن
he tipped me the traveller
U
دروغ بمن گفت
white lie
دروغ مصلحت آمیز
false witness
U
گواهی یاشهادت دروغ
falsism
U
سخن دروغ و بی مزه
manswear
U
سوگند دروغ خوردن
lie detector
U
دستگاه کشف دروغ
white lie
<idiom>
U
دروغ مصلحت آمیز
bouncer
U
دروغ بزرگ وفاحش
to persuade oneself
U
به خود دروغ گفتن
bouncers
U
دروغ بزرگ وفاحش
perjuring
U
شهادت دروغ دادن
it sounds false
U
دروغ بنظر میرسد
he lied to me
U
بمن دروغ گفت
A white lie .
U
دروغ مصلحت آمیز
whiff
U
دروغ در چیزی گفتن
to lie like a gasmeter
U
دروغ بزرگ گفتن
perjures
U
قسم دروغ خوردن
perjures
U
گواهی دروغ دادن
perjures
U
سوگند دروغ خوردن
forswears
U
سوگند دروغ خوردن
perjure
U
شهادت دروغ دادن
perjure
U
قسم دروغ خوردن
perjure
U
گواهی دروغ دادن
perjure
U
سوگند دروغ خوردن
perjures
U
شهادت دروغ دادن
travellers tell fine tales
U
جهاندیده بسیارگوید دروغ
fabulously
U
بشکل افسانه یا دروغ
perjuring
U
قسم دروغ خوردن
forswearing
U
سوگند دروغ خوردن
forswear
U
سوگند دروغ خوردن
to forswear oneself
U
سوگند دروغ خوردن
perjuring
U
گواهی دروغ دادن
perjuring
U
سوگند دروغ خوردن
jactitation of marriage
U
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
disbelieve
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
trump up
U
دروغ بافتن تهمت زدن
disbelieved
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
plumper
U
فربه کننده دروغ محض
disbelieving
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
mythomania
U
جنون دروغ یا اغراق گویی
perjured
U
نقص عهد کرده دروغ
belies
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
one or other of you lies
U
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
he lied to my face
U
توی چشم من دروغ گفت
She is a habitual liar.
U
روی عادت دروغ می گوید
to scruple lying
U
از دروغ گفتن بیم داشتن
perjury
U
سوگند شکنی گواهی دروغ
belie
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
belied
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
forsworn
U
سوگند دروغ یاد کرده
belying
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
thumper
U
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
polygraph
U
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
U
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
polygraphs
U
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
i would sooner die than lie
U
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
pseud
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseuds
U
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
U
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
perjured
U
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
only death does not tell lies
U
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
now this man was lying
U
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
suborn
U
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
blessed is he who
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
whom
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
gospeller
U
کسیکه
fraud
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com