English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obituarian U کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
obituarist U کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
proselyte U کسیکه تازه بدینی واردشود
ordinee U کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
the departed U درگذشتگان
the deceased U درگذشتگان
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
newsworthy U قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
advertiser U اعلان کننده اعلان
advertisers U اعلان کننده اعلان
signboards U تخته اعلان اعلان
signboard U تخته اعلان اعلان
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
newlywed U تازه داماد تازه عروس
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
notice U اعلان
advertisements U اعلان
denunciation of treaty U اعلان
notices U اعلان
noticing U اعلان
advertisement U اعلان
advertising U اعلان
assertion U اعلان
proclamations U اعلان
proclamation U اعلان
announcements U اعلان
declaration U اعلان
declarations U اعلان
noticed U اعلان
posters U اعلان
announcement U اعلان
poster U اعلان
macro declaration U درشت اعلان
advertise اعلان کردن
gazette U اعلان و اگهی
declaration of neutrality U اعلان بیطرفی
declaration of war U اعلان جنگ
proclaims U اعلان کردن
proclaiming U اعلان کردن
proclaimed U اعلان کردن
vendition U اعلان فروش
proclaim U اعلان کردن
declaration of bankruptcy U اعلان ورشکستگی
notice to mariner U اعلان دریایی
system prompt U اعلان سیستم
give out U اعلان کردن
publishment U اشاعه اعلان
proclamation of the republic U اعلان جمهوری
dot prompt U نقطه اعلان
throwaway U ورقهی اعلان
procedure declaration U اعلان رویه
dos prompt U اعلان DOS
proclamation of independence U اعلان استقلال
declare U اعلان کردن
declares U اعلان کردن
declaring U اعلان کردن
proclamation of the republic U اعلان جمهوریت
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
indigitation U اعلان شمارش
play bill U اعلان نمایش
fly bill U اعلان دستی
playbill U اعلان نمایش
signpost U تابلو اعلان
declared U اعلان شده
billsticker U اعلان چسبان
announcers U اعلان کننده
Over and out! U پایان اعلان !
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
signposts U تابلو اعلان
array declaration U اعلان ارایه
announcer U اعلان کننده
playbills U اعلان نمایش
affiche U اعلان دیواری
advertize U اعلان کردن
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
denouncement U اعلان قطع رابطه
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
dimension statement U حکم اعلان بعد
declaration U افهار افهارنامه اعلان
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
declarations U افهار افهارنامه اعلان
audible alarm U اعلان خطر سمعی
poster U اعلان نصب کردن
alarmed U اعلان خطر اخطار
alarms U اعلان خطر اخطار
to proclaim war U اعلان جنگ دادن
placards U اعلامیه رسمی اعلان
placard U اعلامیه رسمی اعلان
declaration of war U اعلان جنگ دادن
to file for bankruptcy U اعلان ورشکستگی کردن
posters U اعلان نصب کردن
alarm U اعلان خطر اخطار
alarmingly U اعلان خطر اخطار
denunciation U اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations U اعلان الغاء یا خاتمه
proclamation of martial law U اعلان حکومت نظامی
declare martial U اعلان حکومت نظامی
show bill U تابلو اعلان نمایش
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
to declare something well-founded U چیزی را مستدل اعلان کردن
leaflets U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
declare martial U اعلان حالت زمان جنگ
proclamation of martial law U اعلان حالت زمان جنگ
advertises U اعلان کردن انتشار دادن
to declare war upon a nation U اعلان جنگ به ملتی دادن
to declare a divident U سود سهام را اعلان کردن
advertised U اعلان کردن انتشار دادن
leafleted U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
Hereby I declare ... U بدین وسیله اعلان می کنم که...
leaflet U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare oneself bankrupt U خود را ورشکست اعلان کردن
signpost U تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts U تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to declare something solemnly [publicly] U چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
top billing U بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
to put a notice on a door U اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
billboard U هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboards U هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
gospeller U کسیکه
one who U کسیکه
whom U کسیکه
blessed is he who U کسیکه
dragman U کسیکه
stalker U کسیکه میخرامد
constructionist U کسیکه قانون
minimalist U کسیکه خرسنداست
introspectionist U کسیکه معتقد به
long shot U کسیکه درمسابقات
whomso U بهر کسیکه
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
benedick U کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
nob U کسیکه از طبقات بالاباشد
scaler U کسیکه مقیاس بکارمیبرد
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
heliophobe U کسیکه ازافتاب بیزاراست
tugger U کسیکه کوشش وتقلامیکند
nobs U کسیکه از طبقات بالاباشد
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
jogger U کسیکه اهسته می دود
joggers U کسیکه اهسته می دود
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
figurant U کسیکه باجمع میرقصد
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
euphuist U کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
snorter U کسیکه خرناس میکشد
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
hylicist U کسیکه معتقد به مادیات است
inductee U کسیکه وارد خدمت شده
negroid U کسیکه خون سیاهان در او باشد
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
winegrower U کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
presentee U کسیکه چیزی باوعرضه شده
chain-smokers U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain smoker U کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
pledger U کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
weaner U کسیکه بچه را از شیر میگیرد
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
paradoxist U کسیکه سخنهای متناقض میگوید
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
demonist U کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
autodidact U کسیکه پیش خود میاموزد
non entity U کسیکه بودونابوداو یکی است
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
liveryman U کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
light sleeper U کسیکه خوابش سبک است
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ortorian U کسیکه شرکت در خواندن بنماید
waxer U کسیکه موم مالی میکند
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com