Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stoaway
U
کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
plopping
U
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
plop
U
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plopped
U
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plops
U
صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
processor bound
U
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
quoit
U
نعل یا حلقه اهنی که در بازی پرت مینمایندتاروی میخی بیفتد
quiot
U
حلقه یاصفحه اهنی که دربازی پرت میکنند تاروی میخی بیفتد
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
perdue
U
پنهان
perdu or due
U
پنهان
hugger mugger
U
پنهان
backdoor
U
پنهان
cryptical
U
پنهان
ram cache
U
RA پنهان
abstruse
U
پنهان
jackes
U
پنهان
cryptic
U
پنهان
veiled
U
پنهان
perdu
U
پنهان
cryptically
U
پنهان
benined the curtain
U
پنهان
occult
U
پنهان
hidden line
U
خط پنهان
delitescent
U
پنهان
latent
U
پنهان
booby-trapped
U
پنهان تله
absconds
U
پنهان شدن
closet
U
پنهان کردن
closeted
U
پنهان کردن
booby-traps
U
پنهان تله
fudging
U
پنهان شدن
booby-trap
U
پنهان تله
cloak
U
پنهان کردن
closeting
U
پنهان کردن
booby-trapping
U
پنهان تله
closets
U
پنهان کردن
shadow
U
پنهان کردن
to absent oneself
U
پنهان شدن
hide
U
پنهان کردن
to be in hiding
U
پنهان ماندن
fudges
U
پنهان شدن
fudged
U
پنهان شدن
to be in hiding
U
پنهان بودن
fudge
U
پنهان شدن
abscond
U
پنهان شدن
absconded
U
پنهان شدن
absconding
U
پنهان شدن
surreptitious
U
پنهان محرمانه
furtive
U
پنهان نهانی
cloaked
U
پنهان کردن
booby trap
U
پنهان تله
secreting
U
پنهان کردن
cloaks
U
پنهان کردن
secreted
U
پنهان کردن
secretion
U
پنهان سازی
hide
U
پنهان شدن
hides
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان شدن
dissimulating
U
پنهان کردن
dissimulates
U
پنهان کردن
shadowed
U
پنهان کردن
shadowing
U
پنهان کردن
cloaking
U
پنهان کردن
shadows
U
پنهان کردن
secretes
U
پنهان کردن
disguise
U
پنهان کردن
disguised
U
پنهان کردن
disguises
U
پنهان کردن
disguising
U
پنهان کردن
dissimulate
U
پنهان کردن
dissimulated
U
پنهان کردن
secrete
U
پنهان کردن
caches
U
پنهان کردن
hidden objects
U
اشیاء پنهان
cover
U
پنهان کردن
coverings
U
پنهان کردن
covers
U
پنهان کردن
hidden surface
U
سطح پنهان
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
hideousness
U
پنهان بودن
hidden line removal
U
حذف خط پنهان
cache
U
پنهان کردن
concealment
U
پنهان بودن
encrypt
U
پنهان کردن
burrow
U
پنهان شدن
burrowed
U
پنهان شدن
burrowing
U
پنهان شدن
burrows
U
پنهان شدن
eloign
U
پنهان کردن
hidden
U
پنهان کرده
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
hidden codes
U
کدهای پنهان
hidden file
U
فایل پنهان
hidden inflation
U
تورم پنهان
hickok belt
U
پنهان شدن
memory cache
U
حافظه پنهان
to keep dark
U
پنهان ماندن
obreption
U
پنهان روی
i hid my self
U
را پنهان کردم
mask
U
پنهان کردن
masks
U
پنهان کردن
concealed
U
پنهان شده
codes
U
رمزهای پنهان
conceal
U
پنهان کردن
conceals
U
پنهان کردن
to lie hid
U
پنهان ماندن
by end
U
قصد پنهان
latescent
U
پنهان شونده
cryptography
U
پنهان شناسی
crypianalysis
U
پنهان کاری
under cover
<idiom>
U
پنهان شدن
sweep under the rug
<idiom>
U
پنهان کردن
inapparent
U
ناپیدا پنهان
lay low
<idiom>
U
پنهان کردن
insconce
U
پنهان شدن
concealable
U
پنهان کردنی
Just between you and me. . .
U
از شما چه پنهان …
cover up
<idiom>
U
پنهان کاربدواشتباه
occult
U
از نظر پنهان کردن
the criminals' lair
U
پنهان گاه جنایتکاران
latent electronic image
U
تصویر الکتریکی پنهان
obstructor
U
پوشاننده پنهان کننده
occultly
U
بطور پوشیده یا پنهان
darkle
U
در تاریکی پنهان شدن
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
murder will out
U
خون نا حق پنهان نمینماند
veil
U
مستوریا پنهان کردن
irony
U
مسخره پنهان سازی
pocket
U
درجیب پنهان کردن
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
to keep secret
U
پنهان داشتن راز
veils
U
مستوریا پنهان کردن
embeds
U
درزمین پنهان کردن
embed
U
درزمین پنهان کردن
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
pockets
U
درجیب پنهان کردن
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
ironies
U
مسخره پنهان سازی
concealment
U
پنهان کردن پوشاندن
booby-traps
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
let it all hang out
<idiom>
U
پنهان نکردن چیزی
booby trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
secretive
U
سری پنهان کار
keep under one's hat
<idiom>
U
پنهان نگاه داشتن
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
hidden
U
پنهان کرده شده پوشیده
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
To do something on the sly (in secret).
U
کاری را پنهان انجام دادن
masks
U
ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
becloud
U
زیر ابر پنهان کردن
mask
U
ماسک زدن پنهان کردن
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
software encryption
U
پنهان کردن نرم افزاری
gospeller
U
کسیکه
whom
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
blessed is he who
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconce
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
ensconcing
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
right out
<idiom>
U
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconces
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head
U
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconced
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over
<idiom>
U
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
long shot
U
کسیکه درمسابقات
stalker
U
کسیکه میخرامد
constructionist
U
کسیکه قانون
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
whomso
U
بهر کسیکه
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com