English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
somnambulistic U کسیکه درخواب راه میرود
night walker U کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker U کسیکه شب در خواب راه میرود
gatecrasher U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrashers U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
remittance man U کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود
somnambulist U کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
per week U هر هفته
weekly U هفته به هفته
weeklies U هفته به هفته
week U هفته
a week U یک هفته
weeks U هفته
holidays U تعطیل
holiday U تعطیل
suspensions U تعطیل
standstill U تعطیل
shut down U تعطیل
prorogation U تعطیل
vacations U تعطیل
vacation U تعطیل
standstil U تعطیل
suspension U تعطیل
tie-up U تعطیل
tie-ups U تعطیل
cessation U تعطیل
A whole week U یک هفته تمام
midweek U میان هفته
week end U اخر هفته
running days U ایام هفته
for a week U برای یک هفته
hebdomad U هفت هفته
eight day U هفته کوک
f.service U نمازمعمولی هفته
fair market U هفته بازار
inside of a week U کمتر از یک هفته
inside of a week U در یک هفته کمتر
weekday U روز هفته
passion week U هفته مصیبت
to morrow week U از فردا یک هفته
this d. a week U یک هفته از امروز
next week U هفته گذشته
last week U هفته گذشته
triweekly U هر سه هفته یکبار
weekdays U روز هفته
shutdowns U تعطیل شدن
shutdown U تعطیل شدن
vacation monthes long U تعطیل 3 ماه
vacating U تعطیل کردن
vacates U تعطیل کردن
vacated U تعطیل کردن
to close down U تعطیل کردن
vacate U تعطیل کردن
work stoppage U تعطیل در کار
poetical U حبس تعطیل
Sabbath U روز تعطیل
vacations U به تعطیل رفتن
make and mand U تعطیل نیمروزه
shut U تعطیل شدن
stopped U تعطیل کردن
shut U تعطیل کردن
shuts U تعطیل شدن
shuts U تعطیل کردن
shutting U تعطیل شدن
shutting U تعطیل کردن
lock out U تعطیل کارخانه
cut back U تعطیل کارخانه
stop U تعطیل کردن
stopping U تعطیل کردن
stops U تعطیل کردن
holy day U تعطیل مذهبی
play day U روزبیکاری یا تعطیل
shut down U تعطیل کردن
holiday U تعطیل مذهبی
adjournment U تعطیل موقتی
prorogue U تعطیل کردن
prorogue U تعطیل شدن
prorogation of parliament U تعطیل مجلس
prorogate U تعطیل شدن
shut down point U نقطه تعطیل
adjournments U تعطیل موقتی
vacation U به تعطیل رفتن
holidays U تعطیل مذهبی
shut down U تعطیل شدن
red day U روز تعطیل
week day U روز معمولی هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
Weekend U تعطیلات آخر هفته
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
feria U یکی از ایام هفته
recess U تعطیل موقتی تنفس
lockup U تعطیل کردن اموزشگاه
lockups U تعطیل کردن اموزشگاه
holiday routine U برنامه روز تعطیل
weekend U تعطیل اخرهفته را گذراندن
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
Sundays U مربوط به یکشنبه تعطیل
weekends U تعطیل اخرهفته را گذراندن
Sunday U مربوط به یکشنبه تعطیل
suspend U موقتا" تعطیل کردن
suspending U موقتا" تعطیل کردن
recesses U تعطیل موقتی تنفس
rope yarn sunday U بعد از فهرروز تعطیل
the school is out U مدرسه تعطیل است
holyday U روز تعطیل مذهبی
the parliament is up U مجلس تعطیل است
shutt down U تعطیل شدن بستن
suspends U موقتا" تعطیل کردن
stopping the work U تعطیل کردن کار
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
prorogue U تعطیل کردن بتعویق انداختن
to shut down U تعطیل شدن پایین اوردن
haste makes waste U تعجیل موجب تعطیل است
lockout U تعطیل کار از طرف کارفرما
lockouts U تعطیل کار از طرف کارفرما
prorogate U تعطیل کردن بتعویق انداختن
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
sabbatarianism U اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
saint's day U روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
sabbatarian U مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
i had no idea he was going U که او میرود
he is going U میرود
the train runs without a stop U میرود
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
it wont wash U اگرانرابشویندرنگش میرود
the probability is U احتمال میرود
presumedly U احتمال میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
if he goes U اگر او میرود
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
bleeder U کسی که خونش میرود
in all probability U احتمال کلی میرود
bleeders U کسی که خونش میرود
neck or nothing U یا سر میرود یا کلاه می اید
grifter U فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
indiaman U کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
apostrophe U که درموارد زیر بکار میرود
it promisews to be easy U امید میرود اسان باشد
he made a show of goung U چنان وانمودکردکه گویی میرود
churchgoers U کسی که مرتب به کلیسا میرود
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
apostrophes U که درموارد زیر بکار میرود
moviegoer U کسی که اغلب به سینما میرود
where does this road lead to U این راه بکجا میرود
Where does this road lead to? U این جاده به کجا میرود؟
Does this train go to ... ? آیا این قطار به ... میرود؟
the scale preponderates U کفه ترازو پایین میرود
such goods will sell very high U اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
cat burglar <idiom> U دزدی که از دیوار بالا میرود
churchgoer U کسی که مرتب به کلیسا میرود
moviegoers U کسی که اغلب به سینما میرود
saltigrade U کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
companion hatchway U راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion ladder U نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
chaperones U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
chaperons U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lampron U چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
lakh U سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
When is the bus to Pimlico? U چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
Which bus goes to the town centre? U کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
chaperone U شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com