Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straight line coding
U
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
vouchee
U
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
buffer
U
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
bailout
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
sunscreens
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
fashionist
U
کسیکه برای خوش ایندمردم لباس وعادات خودرابسبک روزدرمیاورد
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
boundary
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
infibulation
U
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
boundaries
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
fly net
U
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
gaiting strap
U
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
bulk head
U
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
flopping
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
flopped
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flop
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
windbreaks
U
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
retraction lock
U
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
windbreak
U
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
flagellant
U
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
penny a liner
U
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
fail safe system
U
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
to rough a horse's shoes
U
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
encoding
U
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
sealsking
U
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
radiation shield
U
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
normal
U
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
anti spin
U
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
wire locking
U
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
preventive justice
U
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
locknut
U
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
joggled
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
spacer
U
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
end finish
U
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
scrambler
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
carriers
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
whom
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
gospeller
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
blessed is he who
U
کسیکه
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
whomso
U
بهر کسیکه
constructionist
U
کسیکه قانون
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
long shot
U
کسیکه درمسابقات
stalker
U
کسیکه میخرامد
countercheck
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
interception
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
jogger
U
کسیکه اهسته می دود
nobs
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe
U
کسیکه ازافتاب بیزاراست
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
benedick
U
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
euphuist
U
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
scaler
U
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
joggers
U
کسیکه اهسته می دود
bridles
U
جلوگیری کردن از
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevenience
U
منع جلوگیری
rule out
U
جلوگیری کردن
preventability
U
قابلیت جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
prevents
U
جلوگیری کردن
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
prevents
U
جلوگیری کردن از
preventible
U
قابل جلوگیری
preventing
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
preclusive
U
جلوگیری کننده
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
stop
U
جلوگیری منع
prevent
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
bridle
U
جلوگیری کردن از
bridling
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
premune
U
ناشی از جلوگیری
stopping
U
جلوگیری منع
rebuff
U
جلوگیری کردن
preservative
U
ماده جلوگیری
abatement
U
فروکش جلوگیری
bridled
U
جلوگیری کردن از
preservatives
U
ماده جلوگیری
inhibit
U
جلوگیری کردن
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
checked
U
جلوگیری کردن از
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
block age
U
جلوگیری انسداد
quenchable
U
قابل جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
repessive
U
جلوگیری کننده
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
letted
U
منع جلوگیری
checks
U
جلوگیری کردن از
hold
U
جلوگیری کردن
holds
U
جلوگیری کردن
stopped
U
جلوگیری منع
stops
U
جلوگیری منع
inhibits
U
جلوگیری کردن
check
U
جلوگیری کردن از
repressed
U
جلوگیری شده
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
interceptive
U
جلوگیری کننده
keep
U
جلوگیری کردن
suppressor
U
جلوگیری کننده
arrests
U
جلوگیری از سقوط
arrests
U
جلوگیری کردن
suppressive
U
جلوگیری کننده
rebuffs
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
hindered
U
جلوگیری کردن
keeps
U
جلوگیری کردن
restrain
U
جلوگیری کردن از
rebuffed
U
جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری کردن
restraining
U
جلوگیری کردن از
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
preservation
U
محافظت جلوگیری
preventive
U
عامل جلوگیری
preventive
U
جلوگیری کننده
inhibitor
U
جلوگیری کننده
to keep back
U
جلوگیری کردن از
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
inhibiter
U
جلوگیری کننده
restrains
U
جلوگیری کردن از
arrest
U
جلوگیری از سقوط
hinder
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
جلوگیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com