Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gunfighter
U
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspection arms
U
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
brigand
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
armless
U
بی اسلحه
weapons
U
اسلحه
weapon
U
اسلحه
unarmed
U
بی اسلحه
bare handed
U
بی اسلحه
firearms
U
اسلحه گرم
side arms
U
اسلحه کمری
armouries
U
اسلحه خانه
armouries
U
اسلحه قوزخانه
arm
U
اسلحه گرم
armoury
U
اسلحه قوزخانه
side arm
U
اسلحه کمری
shooting iron
U
اسلحه گرم
ordnance
U
اسلحه ومهمات
weaponary
U
مربوط به اسلحه
holster
U
جلد اسلحه
holsters
U
جلد اسلحه
weapon
U
اسلحه حربه
misfires
U
گیرکردن اسلحه
misfired
U
گیرکردن اسلحه
single shot
U
اسلحه تک تیر
stoppages
U
گیر در اسلحه
maximum range
U
بردنهایی اسلحه
thumb
U
شستی اسلحه
cold steel
U
اسلحه سرد
thumbed
U
شستی اسلحه
thumbing
U
شستی اسلحه
thumbs
U
شستی اسلحه
triggers
U
ماشه اسلحه
triggered
U
ماشه اسلحه
trigger
U
ماشه اسلحه
stoppage
U
گیر در اسلحه
firearm
U
اسلحه گرم
pieces
U
اسلحه گرم
piece
U
اسلحه گرم
misfire
U
گیرکردن اسلحه
armory
U
اسلحه خانه
fire arms
U
اسلحه ی گرم
armourer
U
اسلحه ساز
heavy armed
U
سنگین اسلحه
weaponry
U
اسلحه سازی
d. armour
U
اسلحه دفاع
armorer
U
اسلحه ساز
arm of precision
U
اسلحه دقیق
safety lock
U
ضامن اسلحه
light armed
U
سبک اسلحه
Ten firearms .
U
ده قبضه اسلحه
repeating firearm
U
اسلحه خودکار
weapons
U
اسلحه حربه
Elaborate
U
اسلحه بزرگ
antiaircraft
U
اسلحه ضد هوایی
armoury
U
اسلحه خانه
light infantry
U
پیاده سبک اسلحه
cleaning rod
U
سمبه نظافت اسلحه
armorer
U
نگهبان اسلحه زراد
muzzling
U
دهانه لوله اسلحه
magazine
U
مخزن خشاب اسلحه
muzzles
U
دهانه لوله اسلحه
muzzled
U
دهانه لوله اسلحه
muzzle
U
دهانه لوله اسلحه
chambers
U
خزانه فشنگ در اسلحه
lift fire
U
زیادکردن برد اسلحه
disassemble
U
بازکردن اسلحه یا موتور
biathlon
U
اسکی صحرانوردی با اسلحه
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
hold up
U
با اسلحه سرقت کردن
hold-up
U
با اسلحه سرقت کردن
hold-ups
U
با اسلحه سرقت کردن
gunrunner
U
قاچاقچی اسلحه و مهمات
poppers
U
اسلحه صدا دار
popper
U
اسلحه صدا دار
armory
U
کارخانهء اسلحه سازی
armor bearer
U
حامل اسلحه زرهدار
magazines
U
مخزن خشاب اسلحه
chamber
U
خزانه فشنگ در اسلحه
velite
U
سرباز سبک اسلحه
to decommission weapons
U
اسلحه ها را غیردایر کردن
to sight gun
U
نشان کردن اسلحه
to decommission weapons
U
اسلحه ها را از کار انداختن
missiles
U
اسلحه پرتاب کردنی
To lay down ones arms .
U
اسلحه رابزمین گذاشتن
missile
U
اسلحه پرتاب کردنی
ordnance
U
مربوط به اسلحه و مهمات
stock
U
دسته ابزار و اسلحه
clang
U
صدای بهم خوردن اسلحه
To drow ( pull ) a gun on some one .
U
بروی کسی اسلحه کشیدن
clanged
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clanging
U
صدای بهم خوردن اسلحه
clangs
U
صدای بهم خوردن اسلحه
firing pin
U
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
shooting position
U
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
freed
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
light horse
U
سوار نظام سبک اسلحه
frees
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing
[heat]
[colloquial]
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
cant
U
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
caliber
U
قطر داخلی لوله اسلحه
to pack a weapon
[colloquial]
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
free
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
arm
U
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
bores
U
قطر داخلی لوله اسلحه
gun running
U
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
bore
U
قطر داخلی لوله اسلحه
gun-running
U
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
hussar
U
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate
U
فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
flatling
U
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigand
U
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
judo
U
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
brigands
U
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
big bore
U
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
boresight
U
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flatlings
U
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
tacit
U
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
phalanx
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
doubled up
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrel
U
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanxes
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrels
U
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war
U
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
blessed is he who
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
gospeller
U
کسیکه
whom
U
کسیکه
to frisk
[a person]
U
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
stalker
U
کسیکه میخرامد
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
whomso
U
بهر کسیکه
constructionist
U
کسیکه قانون
long shot
U
کسیکه درمسابقات
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
breaks
U
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break
U
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
euphuist
U
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
benedick
U
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
scaler
U
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
jogger
U
کسیکه اهسته می دود
joggers
U
کسیکه اهسته می دود
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
heliophobe
U
کسیکه ازافتاب بیزاراست
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
nobs
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
light sleeper
U
کسیکه خوابش سبک است
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
inductee
U
کسیکه وارد خدمت شده
fruitarian
U
کسیکه با میوه زندگی میکند .
fruiter
U
کسیکه درخت میوه میکارد
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
first nighter
U
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
liveryman
U
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
purse bearer
U
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
revenant
U
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
sandbagger
U
کسیکه کیسه شن بکار برد
stargazer
U
کسیکه به ستاره ها خیره شده
soliloquist
U
کسیکه باخود حرف میزند
soliloquizer
U
کسیکه باخود حرف میزند
somnambulistic
U
کسیکه درخواب راه میرود
songwriter
U
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller
U
کسیکه لغت را هجی میکند
symposiarch
U
کسیکه جلسهای را اداره میکند
symposiast
U
کسیکه در بزم شرکت میکند
waxer
U
کسیکه موم مالی میکند
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
pseudologist
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
lobbyer
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
negroid
U
کسیکه خون سیاهان در او باشد
night walker
U
کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker
U
کسیکه شب در خواب راه میرود
non entity
U
کسیکه بودونابوداو یکی است
ortorian
U
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com