Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
extra-mural
U
ویژهی دانشجویان پاره وقت
brushwork
U
روش ویژهی رنگ زدن
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
cravats
U
کراوات
overlaying
U
کراوات
overlays
U
کراوات
ascot tie
U
کراوات
neckties
U
کراوات
overlay
U
کراوات
tie
U
کراوات
necktie
U
کراوات
cravat
U
کراوات
ties
U
کراوات
stickpin
U
سنجاق کراوات
breast pin
U
سنجاق کراوات
broach
U
سنجاق کراوات
broaches
U
سنجاق کراوات
broached
U
سنجاق کراوات
broaching
U
سنجاق کراوات
tiepin
U
سنجاق کراوات
string tie
U
کراوات باریک
sailor's knot
U
گره کراوات
scarfpin
U
سنجاق کراوات
scarf pin
U
سنجاق یا گیره کراوات
windsor knot
U
گره بزرگ کراوات
wears
U
عینک یا کراوات زدن فرسودن
windsor tie
U
کراوات گره بزرگ و بقچهای
wear
U
عینک یا کراوات زدن فرسودن
neck wear
U
کراوات و یقه و مانند انها گردن پوش
school fellow
U
هم مدرسه
school age
U
سن مدرسه
school mate
U
هم مدرسه
academy
U
مدرسه
academies
U
مدرسه
schoolmates
U
هم مدرسه
schools
U
مدرسه
school
U
مدرسه
schoolmate
U
هم مدرسه
schoolyard
U
حیاط مدرسه
private school
U
مدرسه ملی
schoolteachers
U
معلم مدرسه
schoolteacher
U
معلم مدرسه
schoolwork
U
درس مدرسه
schoolgirls
U
دختر مدرسه
trade school
U
مدرسه حرفهای
schoolgirl
U
دختر مدرسه
private schools
U
مدرسه ملی
schoolyard
U
محوطهی مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
U
ترک مدرسه
grammar schools
U
مدرسه ابتدایی
grammar school
U
مدرسه ابتدایی
grade school
U
مدرسه ابتدایی
schoolma'am
U
مدیره مدرسه
summer schools
U
مدرسه تابستانی
summer school
U
مدرسه تابستانی
schoolyards
U
محوطهی مدرسه
schoolyards
U
حیاط مدرسه
head master
U
مدیر مدرسه
school
U
تحصیل در مدرسه
philosophy of the lyceum
U
فلسفه مدرسه
school counselor
U
مشاور مدرسه
schoolmarm
U
مدیره مدرسه
preliminary school
U
مدرسه ابتدائی
prep
U
مدرسه مقدماتی
technical school
U
مدرسه فنی
school truancy
U
مدرسه گریزی
trade schools
U
مدرسه حرفهای
school phobia
U
مدرسه هراسی
schooling
U
مدرسه رفتن
secondery school
U
مدرسه متوسطه
senior high school
U
مدرسه متوسطه
unschooled
U
مدرسه نرفته
schools
U
تحصیل در مدرسه
school shooting
U
تیراندازی در مدرسه
janitors
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors
U
فراش مدرسه
janitor
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
satchel
U
کیف مدرسه
satchels
U
کیف مدرسه
janitor
U
فراش مدرسه
truancy
U
مدرسه گریزی
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
technical college
U
مدرسه عالی فنی
school of tecnology
U
مدرسه عالی فنی
He ran away from scool .
U
از مدرسه فرار کرد
play hooky
<idiom>
U
از مدرسه یا کار دررفتن
scholastic
U
اقتصادی مدرسه ایها
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
finshing school
U
مدرسه تکمیلی دختران
schooltime
U
ساعات درس مدرسه
junior college
U
مدرسه فوق دیپلم
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
prep
U
مدرسه ابتدایی دبستان
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
theological school
U
مدرسه علوم دینی
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
faculty
U
اولیای مدرسه دانشکده
faculties
U
اولیای مدرسه دانشکده
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
technical colleges
U
مدرسه عالی فنی
seminaries
U
مدرسه علوم دینی
high schools
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
seminary
U
مدرسه علوم دینی
high school
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
to be excused
[from work or school]
U
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
parochial school
U
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
PTA's
U
مخفف انجمن خانه و مدرسه
alma mater
U
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA
U
مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school.
U
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
schoolmasters
U
نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school .
U
تا مدرسه فاصله زیاد است
schoolmaster
U
نافم مدرسه مکتب دار
The boy is fresh from school.
U
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
Children start school at the age of 7.
U
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
This is the site for a new scool .
U
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
cognisance
[British]
U
دانش
understanding
U
دانش
knowledge
U
دانش
knowledge
U
دانش
cognition
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
realizing
U
دانش
know how
U
دانش
scholarship
U
دانش
gramarye
U
دانش
gramary
U
دانش
gramarey
U
دانش
science
U
دانش
know-how
U
دانش
wisdom
U
دانش
sciences
U
دانش
scholarships
U
دانش
kenning
U
دانش
grader
U
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater
U
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
advisee
U
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
life science
U
دانش زیستی
life sciences
U
دانش زیستی
physical science
U
دانش مادی
knowledge representation
U
نمایش دانش
knowledge representation
U
بازنمود دانش
to a knowledge
U
دانش اندوختن
witting
U
معلومات دانش
technical know how
U
دانش فنی
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
schooling
U
کسب دانش
architectonic
U
دانش معماری
an encourouges of science
U
دانش پرور
schoolfellow
U
کسب دانش
alumnus
U
دانش اموخته
knowing faculty
U
قوه دانش
knowledge base
U
پایگاه دانش
knowledge domain
U
قلمرو دانش
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
knowlege representation
U
نمایش دانش
pupil
U
دانش اموز
learning
U
دانش یادگیری
erudition
U
فضل و دانش
aeronautics
U
دانش هوانوردی
maieutic
U
دانش مامایی
smattering
U
دانش سطحی
kith
U
دانش و معرفت
in ken
U
د رحدود دانش
schoolboys
U
دانش اموز
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
schoolboy
U
دانش اموز
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
academy
U
انجمن دانش
academies
U
انجمن دانش
students
U
دانش اموز
pupils
U
دانش اموز
student
U
دانش اموز
letters
U
معرفت دانش
grader
U
دانش اموز
letter
U
معرفت دانش
striker
U
دانش اموز
strikers
U
دانش اموز
pansophism
U
دانش مطلق
patrons of learning
U
دانش پروران
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
postgraduates
U
دانش اموخته
philomath
U
دانش پرست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com