Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 259 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
space
U
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
spaces
U
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
clearance
U
هوا فضای خالی فاصله
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
void
U
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
void
U
فضای خالی
blank
U
سفید فضای خالی
blankest
U
سفید فضای خالی
space
U
فضای خالی
space
U
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
spaces
U
فضای خالی
spaces
U
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
spaces
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
emptied
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
cavities
U
فضای خالی
cavity
U
فضای خالی
margin
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
mark
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
marks
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
gap
U
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
gaps
U
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
form
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
hyphenated
U
نوشته شده با فضای خالی
gutter
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
spacing
U
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
bad break
U
فضای خالی
broken stowage
U
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
free space
U
فضای خالی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
lacuna
U
فضای خالی
proportional spacing
U
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
quadding
U
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
vacuity
U
فضای خالی
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
weaving shed
U
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
air-hole
U
[تهویه فضای خالی سرداب]
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
bossing
U
[فضای خالی زیر پنجره]
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
Other Matches
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancies
U
محل خالی جای خالی
vacancy
U
محل خالی جای خالی
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
toom
U
: خالی
inane
U
خالی
hollow dam
U
سد تو خالی
blank
U
خالی
forspent
U
خالی
unoccupied
U
خالی
emptied
U
خالی
underweight
U
سر خالی
devoid
U
خالی از
destitute
U
خالی
phantom
<adj.>
U
تو خالی
indigent
U
خالی
blank cell
U
سل خالی
sunken
U
خالی
vacant
U
خالی
vacuous
U
خالی
light-weight
U
سر خالی
barren
U
خالی
tenantless
U
خالی
vacuous
U
خالی
emptiest
U
خالی
stilted
<adj.>
U
تو خالی
empties
U
خالی
emptier
U
خالی
frothy
<adj.>
U
تو خالی
arid
U
خالی
bare
U
خالی
empty
U
خالی
windy
U
خالی
devoid
U
خالی
void
U
خالی
free space
U
فضای ازاد
gross space
U
فضای کلی
work space
U
فضای دایر
expanse
U
فضای زیاد
image space
U
فضای تصویر
expanses
U
فضای زیاد
mask
U
پوشاندن فضای
masks
U
پوشاندن فضای
workspace
U
فضای کاری
floorage
U
فضای صحن
floor space
U
فضای اشکوب
out of doors
U
فضای ازاد
hollow space
U
فضای توخالی
fornix
U
فضای مجوف
coordination sphere
U
فضای کوئوردیناسیون
covered space
U
فضای سر پوشیده
covered space
U
فضای پوشیده
cellarage
U
فضای زیرزمین
eucleadian space
U
فضای اقلیدسی
out of door
U
فضای ازاد
phase space
U
فضای فاز
phase space
U
فضای فازی
psychological space
U
فضای روانی
biosphere
U
فضای زیست
dead space
U
فضای مرده
dead space
U
فضای راکد
boot
U
فضای ترانک
reflector space
U
فضای بازتابی
deep space
U
فضای سه بعدی
subspace
U
فضای فرعی
campuses
U
فضای باز
campus
U
فضای باز
danger space
U
فضای خطرناک
opens
U
فضای باز
opened
U
فضای باز
open
U
فضای باز
airspace
U
فضای هوایی
lebensraum
U
فضای حیاتی
life space
U
فضای زیست
open area
U
فضای ازاد
cavity
U
فضای مجوف
cavities
U
فضای مجوف
vacuums
U
فضای تهی
vacuuming
U
فضای تهی
vacuumed
U
فضای تهی
vacuum
U
فضای تهی
atmospheric environement
U
فضای جوی
clearance
U
فضای بازی
clearance
U
فضای بیکار
cylinder capacity
U
فضای سیلندر
acceleration space
U
فضای شتاب
aerospace
U
فضای ماوراء جو
aerospace
U
فضای هوایی
to load off
U
خالی کردن
parry
U
جا خالی دادن
purge
U
خالی کردن
to play a gun on
U
خالی کردن
duck
U
جا خالی دادن
dodge
U
جا خالی دادن
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
deserted
<adj.>
U
خالی از سکنه
space
U
جای خالی
to work off
U
خالی کردن
gap
U
جای خالی
to clear out
U
خالی کردن
assoil
U
خالی کردن
clear-out
U
خالی کردن
to give vent to one's wrath
U
دق دل را خالی کردن
to cleanovt
U
خالی کردن
clear out
U
خالی کردن
purges
U
خالی کردن
purged
U
خالی کردن
fair minded
U
خالی از اغراض
string
U
رشته خالی
bare board
U
برد خالی
azoic
U
خالی ازحیات
vacancy
U
جای خالی
blank
U
جای خالی
lonely
U
خالی از سکنه
empty
U
خالی از سکنه
to offload
U
خالی کردن
off risks
U
خالی از خطر
arid
U
خالی بیمزه
emptily
U
بطور خالی
gap
U
محل خالی
mere
U
محض خالی
merest
U
محض خالی
cenotaph
U
مقبره خالی
cenotaphs
U
مقبره خالی
let out
U
خالی کردن
desolate
<adj.>
U
خالی از سکنه
crude
<adj.>
U
خالی از ظرافت
knock out
U
خالی کردن
voids
U
فضاهای خالی
light-handed
<adj.>
U
دست خالی
empty-handed
<adj.>
U
دست خالی
gaps
U
محل خالی
disembogue
U
خالی شدن
indiscriminate
U
خالی ازتبعیض
empty running
U
کارکرد خالی
leered
U
خالی تهی
leers
U
خالی تهی
leering
U
خالی تهی
unmistakable
U
خالی از اشتباه
empty string
U
رشته خالی
barren
<adj.>
U
خالی از سکنه
gameless
U
خالی ازشکار
vacates
U
خالی کردن
vacated
U
خالی کردن
drained
U
خالی کردن اب
vacate
U
خالی کردن
cofferdam
U
فضاهای خالی
bleak
<adj.>
U
خالی از سکنه
dappled
U
خال خالی
give way
U
جا خالی کردن
let off
U
خالی کردن
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
خالی از سکنه
ignore
U
حرف خالی
ignored
U
حرف خالی
ignores
U
حرف خالی
ignoring
U
حرف خالی
cop-outs
U
شانه خالی
cop-out
U
شانه خالی
turn out
<idiom>
U
خالی کردن
vacating
U
خالی کردن
leer
U
خالی تهی
emptiness
U
خالی بودن
blank file
U
جای خالی در صف
depleting
U
خالی کردن
depletes
U
خالی کردن
isthmuses
U
تنگه خالی
isthmus
U
تنگه خالی
blank space
U
جای خالی
depleted
U
خالی کردن
bread alone
U
نان خالی
deplete
U
خالی کردن
discharge
U
خالی کردن
discharges
U
خالی کردن
vacancies
U
خالی بودن
vacancy
U
خالی بودن
evacuate
U
خالی کردن
draining
U
خالی کردن اب
unload
U
خالی کردن
ungraceful
U
خالی ازلطف
unloaded
U
خالی کردن
unloads
U
خالی کردن
vent
U
خالی کردن
drains
U
خالی کردن اب
venting
U
خالی کردن
void volume
U
حجم خالی
vented
U
خالی کردن
vacant possession
U
ملک خالی
vacantness
U
محل خالی
vacant space
U
محل خالی
vacant space
U
جای خالی
free from slip
U
خالی از لغزش
evacuated
U
خالی کردن
prosaic
U
خالی از لطف
vents
U
خالی کردن
disengaged
U
فارغ خالی
discharger for battery
U
باتری خالی کن
battery discharger
U
باتری خالی کن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com