Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
befoul
U
کثیف کردن الوده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
contaminate
U
الوده یا کثیف کردن
contaminated
U
الوده یا کثیف کردن
contaminates
U
الوده یا کثیف کردن
contaminating
U
الوده یا کثیف کردن
Other Matches
mess
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
messes
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
infecting
U
الوده کردن
defiles
U
الوده کردن
defiled
U
الوده کردن
imbrue
U
الوده کردن
contaminated
U
الوده کردن
contaminating
U
الوده کردن
defile
U
الوده کردن
infect
U
الوده کردن
contaminates
U
الوده کردن
infects
U
الوده کردن
envenom
U
الوده کردن
defiling
U
الوده کردن
smutch
U
الوده کردن
contamination
U
الوده کردن
contaminate
U
الوده کردن
muck
U
الوده کردن
to imbrue with blood
U
الوده بخون کردن
to imbrue in blood
U
الوده بخون کردن
taints
U
رنگ کردن الوده شدن
taint
U
رنگ کردن الوده شدن
fly blow
U
الوده به تخم مگس کردن
tainting
U
رنگ کردن الوده شدن
to
[make]
muddy
U
کثیف کردن
dirties
U
کثیف کردن
soiling
U
کثیف کردن
splodges
U
کثیف کردن
slub
U
کثیف کردن
besmear
U
کثیف کردن
smutch
U
کثیف کردن
soil
U
کثیف کردن
dirty
U
کثیف کردن
bemire
U
کثیف کردن
bedraggle
U
کثیف کردن
dirtier
U
کثیف کردن
dirtiest
U
کثیف کردن
splodge
U
کثیف کردن
soils
U
کثیف کردن
dirtying
U
کثیف کردن
dirtied
U
کثیف کردن
slubber
U
کثیف کردن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
contaminated
U
الوده
in for
U
الوده
spotty
U
الوده
smeary
U
الوده
unclean
U
الوده
contaminate
U
الوده
contaminates
U
الوده
bedraggled
U
الوده
contaminating
U
الوده
miry
U
الوده
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
sullying
U
الوده شدن
unchaste
U
الوده دامن
smutchy
U
الوده وکثیف
pollutant
U
الوده کننده
soilure
U
الوده سازی
bitten with
U
الوده دچار
sullies
U
الوده شدن
septic
U
گندیده الوده
contaminative
U
الوده کننده
sullied
U
الوده شدن
contaminant
U
جسم الوده
contaminants
U
جسم الوده
pollutants
U
الوده کننده
sully
U
الوده شدن
polluters
U
الوده کننده
red-handed
U
بخون الوده
sludgy
U
لجن الوده
polluter
U
الوده کننده
slimy
U
لجن الوده
smuttier
U
با سیاهک الوده شده
smuttiest
U
با سیاهک الوده شده
smutty
U
با سیاهک الوده شده
contaminant
U
ملوث الوده کننده
contaminants
U
ملوث الوده کننده
bacterize
U
بامیکرب الوده شدن
red handed
U
دست بخون الوده
flyblown
U
الوده بتخم حشرات
erythroid
U
الوده یامایل بخونریزی
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
smoggy
U
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
amiss
U
بد کثیف
mussy
U
کثیف
bedrabbled
U
کثیف
bedraggled
U
کثیف
dirtiest
U
کثیف
squalid
U
کثیف
dirty
U
کثیف
dirtying
U
کثیف
draggy
U
کثیف
dirtier
U
کثیف
soapless
U
کثیف
dirtied
U
کثیف
snotty
U
کثیف
sloppily
U
کثیف
sloppy
U
کثیف
dirties
U
کثیف
scabious
U
کثیف
wild and woolly
U
کثیف
filthy
U
کثیف
filthiest
U
کثیف
filthier
U
کثیف
smoochy
U
کثیف
mucky
U
کثیف
nastiest
U
کثیف
nasty
U
کثیف
lousy
U
کثیف
nasties
U
کثیف
scabione
U
کثیف
nastier
U
کثیف
scabbiness
U
کثیف
grimy
U
کثیف
dauby
U
کثیف
smeary
U
کثیف
trichinize
U
با کرم گوشت خوک الوده شدن
in mourning
U
کثیف سیاه
sordid
U
کثیف دون
slopping
U
ادم کثیف
messy
U
کثیف شلوغ
piggeries
U
جای کثیف
impure
U
کثیف ناصاف
sumps
U
استخراب کثیف
pigpen
U
جای کثیف
sludge
U
کثیف شدن
piggery
U
جای کثیف
slop
U
ادم کثیف
slopped
U
ادم کثیف
pigsties
U
جای کثیف
slum
U
محله کثیف
slums
U
محله کثیف
smutch
U
لکه کثیف
grubbier
U
کثیف شلخته
pigsty
U
جای کثیف
grotty
U
ارزان و کثیف
grubbiest
U
کثیف شلخته
grubby
U
کثیف شلخته
pigpens
U
جای کثیف
buggering
U
کثیف وفاسد
buggers
U
کثیف وفاسد
scall
U
سعفه کثیف
sump
U
استخراب کثیف
bugger
U
کثیف وفاسد
piggy wiggy
U
بچه کثیف
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
ragamuffins
U
ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffin
U
ادم کثیف و بی سر وپا
off-color
<idiom>
U
بد مزه ،کثیف ،بیادب
grimily
U
بطور سیاه و کثیف
slummer
U
ساکن محلات کثیف
litterbug
U
آدم کثیف وآشغال پاش
How dirty the house is !
U
چقدر خانه کثیف است
sludge
U
جای کثیف ولجن الود
draggle tail
U
دارای دامن کثیف والوده
litterbugs
U
آدم کثیف وآشغال پاش
wallow course
U
خندق مخصوص ضدعفونی خودروهایی که به مواد ش م ر الوده شده اند
sculleries
U
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery
U
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).
U
خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
patina
U
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com