English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
messy U کثیف شلوغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
noise U شلوغ
bustling U شلوغ
olio U شلوغ
hullabaloos U شلوغ
hubble bubble U شلوغ
noisier U شلوغ
noises U شلوغ
noisiest U شلوغ
noisy U شلوغ
cramped U شلوغ
pall mall U شلوغ
disorderly U شلوغ
unquiet U شلوغ
fraise U شلوغ
hullabaloo U شلوغ
jammed U شلوغ کردن
jams U شلوغ کردن
pell mell U شلوغ پلوغ
bustles U شلوغ کردن
bustle U شلوغ کردن
tumult U غوغا شلوغ
other fish to fry <idiom> U شلوغ بودن سر
raise a hell U شلوغ کردن
raise a devil U شلوغ کردن
raise a cain U شلوغ کردن
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
mOlTe U پرازجمعیت شلوغ
jam U شلوغ کردن
rookery U جای شلوغ
rookeries U جای شلوغ
brattle U شلوغ کردن
kerfuffle U شلوغ پلوغی
make a noise U شلوغ کردن
kerfuffles U شلوغ پلوغی
bustled U شلوغ کردن
messy U شلوغ کار
chockablock U شلوغ کیپ
In busy (crowded) streets of Tehran . U درخیابانهای شلوغ تهران
busies U دست بکار شلوغ
bursting U مملو از آدم - شلوغ
blatant U شلوغ کننده خودنما
overset U شلوغ کردن واژگونی
busied U دست بکار شلوغ
busier U دست بکار شلوغ
busiest U دست بکار شلوغ
busy U دست بکار شلوغ
busying U دست بکار شلوغ
overcrowd U بسیار شلوغ کردن
agoraphobia U ترس از مکانهای شلوغ
beehives U جای شلوغ و پرفعالیت
blatantly U شلوغ کننده خودنما
beehive U جای شلوغ و پرفعالیت
tumultuous U شلوغ بهم ریخته
scabious U کثیف
dauby U کثیف
scabbiness U کثیف
draggy U کثیف
smeary U کثیف
bedrabbled U کثیف
grimy U کثیف
snotty U کثیف
scabione U کثیف
mucky U کثیف
nastier U کثیف
mussy U کثیف
nasties U کثیف
nasty U کثیف
smoochy U کثیف
nastiest U کثیف
soapless U کثیف
filthiest U کثیف
filthier U کثیف
squalid U کثیف
bedraggled U کثیف
dirtied U کثیف
dirtier U کثیف
dirties U کثیف
dirtiest U کثیف
dirty U کثیف
dirtying U کثیف
filthy U کثیف
wild and woolly U کثیف
sloppily U کثیف
sloppy U کثیف
lousy U کثیف
amiss U بد کثیف
interweave U نقش شلوغ و درهم بافته
(All) hell broke loose. <idiom> U خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
anomal design U طرح شلوغ و بدون تقارن
It's sheer pandemonium. <idiom> U خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
loudmouth <idiom> U شلوغ ،شخص پزبده واحمق
The doctor is a busy man . U دکتر سرش شلوغ است
rush-hour traffic U وقت شلوغ رفت و آمد
smutch U کثیف کردن
piggy wiggy U بچه کثیف
to [make] muddy U کثیف کردن
grotty U ارزان و کثیف
scall U سعفه کثیف
slub U کثیف کردن
slubber U کثیف کردن
smutch U لکه کثیف
besmear U کثیف کردن
slum U محله کثیف
dirtiest U کثیف کردن
dirty U کثیف کردن
dirtying U کثیف کردن
sump U استخراب کثیف
sumps U استخراب کثیف
grubbier U کثیف شلخته
grubbiest U کثیف شلخته
grubby U کثیف شلخته
slop U ادم کثیف
dirties U کثیف کردن
dirtier U کثیف کردن
slums U محله کثیف
splodge U کثیف کردن
splodges U کثیف کردن
impure U کثیف ناصاف
soil U کثیف کردن
soiling U کثیف کردن
soils U کثیف کردن
sludge U کثیف شدن
dirtied U کثیف کردن
slopped U ادم کثیف
slopping U ادم کثیف
pigsty U جای کثیف
bedraggle U کثیف کردن
buggers U کثیف وفاسد
buggering U کثیف وفاسد
bugger U کثیف وفاسد
sordid U کثیف دون
in mourning U کثیف سیاه
piggery U جای کثیف
piggeries U جای کثیف
pigpens U جای کثیف
pigpen U جای کثیف
pigsties U جای کثیف
bemire U کثیف کردن
To cause confusion . To kick up a fuss (row). U شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days. U اینروزها سرم خیلی شلوغ است
off-color <idiom> U بد مزه ،کثیف ،بیادب
contaminate U الوده یا کثیف کردن
contaminated U الوده یا کثیف کردن
contaminates U الوده یا کثیف کردن
ragamuffin U ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffins U ادم کثیف و بی سر وپا
grimily U بطور سیاه و کثیف
slummer U ساکن محلات کثیف
contaminating U الوده یا کثیف کردن
draggle tail U دارای دامن کثیف والوده
sludge U جای کثیف ولجن الود
How dirty the house is ! U چقدر خانه کثیف است
litterbug U آدم کثیف وآشغال پاش
litterbugs U آدم کثیف وآشغال پاش
agoraphobic U شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
sculleries U جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery U جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool). U خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
patina U [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
messes U :شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess U :شلوغ کاری کردن الوده کردن
slobs U ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slob U ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
constants U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
befoul U کثیف کردن الوده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com