Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
smoke
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
U
استعمال دود استعمال دخانیات
hatchling
U
جوجه سراز تخم دراورده
fledgeling
U
مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
fledglings
U
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgling
U
جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
multiplicity
U
کثرت
intension
U
کثرت
exuberance
U
کثرت
extensiveness
U
کثرت زیادی
pluralism
U
کثرت گرایی
pluralistic
U
کثرت گرایانه
frequency
U
کثرت وقوع
intensity
U
قوت کثرت
frequencies
U
کثرت وقوع
frequentness
U
کثرت وقوع
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse
U
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
wrought
U
تشکیل شده به شکل دراورده شده
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
employment
U
استعمال
applications
U
استعمال
expenditure
U
استعمال
use
U
استعمال
application
U
استعمال
uses
U
استعمال
employs
U
استعمال کردن
maltreatment
U
سوء استعمال
employed
U
استعمال کردن
nicotian
U
دود استعمال کن
employ
U
استعمال کردن
overuse
U
استعمال مفرط
telescopy
U
فن استعمال دوربین
law of use
U
قانون استعمال
applying
U
استعمال کردن
tutoyer
U
استعمال کردن
uses
U
استعمال مصرف
overkill
U
استعمال بیش از حد
apply
U
استعمال کردن
misusage
U
سوء استعمال
misapplication
U
سوء استعمال
smoking
U
استعمال دخانیات
use
U
استعمال مصرف
misapplication
U
استعمال بیجا
riflery
U
استعمال تفنگ
abusive
U
سوء استعمال
disuse
U
عدم استعمال
applies
U
استعمال کردن
bilingualism
U
استعمال دوزبان
value in use
U
ارزش استعمال
usages
U
نحوه استعمال
exercise
U
استعمال کردن
usages
U
عرف استعمال
usage
U
نحوه استعمال
usage
U
عرف استعمال
using
U
استعمال مصرف
abusing
U
سوء استعمال
abusing
U
بد استعمال کردن
abuses
U
سوء استعمال
abuses
U
بد استعمال کردن
abused
U
سوء استعمال
abused
U
بد استعمال کردن
abuse
U
سوء استعمال
abuse
U
بد استعمال کردن
bilinguality
U
استعمال دوزبان
user cost
U
هزینه استعمال
application
U
موارد استعمال
applications
U
موارد استعمال
exercises
U
استعمال کردن
exercised
U
استعمال کردن
unworn
U
استعمال نشده
ill use
U
بد استعمال کردن
ill usage
U
سوء استعمال
graphics
U
فن استعمال نمودار
use value
U
ارزش استعمال
employing
U
استعمال کردن
desuetude
U
عدم استعمال
cranage
U
استعمال جرثقیل
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
malapropism
U
سوء استعمال کلمات
law of disuse
U
قانون عدم استعمال
mitering
U
استعمال تاج اسقفی
mitring
U
استعمال تاج اسقفی
nicotian
U
استعمال کننده دخانیات
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
dosage
U
مقدار استعمال دارو
catachresis
U
استعمال غلط کلمه
users
U
استعمال کننده کاربر
user
U
استعمال کننده کاربر
dosages
U
مقدار استعمال دارو
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
holophrastic
U
استعمال کننده کلمه قصار
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
telescopist
U
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب متضاد
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
instrumentation
U
تنظیم اهنگ استعمال الت
sesquipedalian
U
معتاد به استعمال لغات دراز
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
junkies
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
smoker
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkie
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
malapropism
U
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
neologisms
U
نو واژه
terming
U
واژه
termed
U
واژه
word
U
واژه
term
U
واژه
worded
U
واژه
mosul
U
واژه
neologism
U
نو واژه
joint
U
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
nicotinism
U
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
synonyms
U
واژه هم معنی
punctuation for reference
U
زیر واژه
synonyms
U
واژه مترادف
keyword
U
واژه کلیدی
synonym
U
واژه هم معنی
philologist
U
واژه شناس
synonym
U
واژه مترادف
lexicology
U
واژه شناسی
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
word book
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
intercalation
U
واژه افزایی
coinage
U
ابداع واژه
loanword
U
واژه عاریه
neolalia
U
واژه تراشی
dissylable
U
واژه دوهجائی
glossary
U
واژه نامه
worded
U
واژه سخن
paronym
U
واژه هم ریشه
word
U
واژه سخن
loanword
U
واژه بیگانه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
the root of a word
U
ریشه واژه
glossaries
U
واژه نامه
word blindness
U
واژه کوری
pejorative
U
واژه تحقیری
word-blindness
U
واژه کوری
buzz words
U
رمز واژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com