Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dictionaries
U
کتاب لغت واژه نامه
dictionary
U
کتاب لغت واژه نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
glossaries
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossary
U
واژه نامه ضمیمه کتاب
Other Matches
word book
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
glossaries
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
glossary
U
واژه نامه
dictionary
U
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
wordbook
U
واژه نامه
lexicon
U
واژه نامه دیکسیونر
lexicons
U
واژه نامه دیکسیونر
capitulary
U
کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
deuteronomic
U
وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
readers
U
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
book of reference
U
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
caxton
U
کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
reader
U
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
invisible hand
U
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
term
U
واژه
termed
U
واژه
terming
U
واژه
neologism
U
نو واژه
neologisms
U
نو واژه
worded
U
واژه
word
U
واژه
mosul
U
واژه
paronym
U
واژه هم ریشه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
stimulus word
U
واژه محرک
intercalation
U
واژه افزایی
the root of a word
U
ریشه واژه
loanword
U
واژه عاریه
keyword
U
واژه کلیدی
neologism
U
واژه جدید
dissylable
U
واژه دوهجائی
neologism
U
واژه تراشی
neologisms
U
واژه جدید
pejorative
U
واژه تحقیری
word-blindness
U
واژه کوری
philologist
U
واژه شناس
coinage
U
ابداع واژه
neolalia
U
واژه تراشی
punctuation for reference
U
زیر واژه
loanword
U
واژه بیگانه
lexicology
U
واژه شناسی
cognate
U
واژه هم ریشه
word blindness
U
واژه کوری
word count
U
واژه شماری
neologisms
U
واژه تراشی
word order
U
ترتیب واژه ها
synonyms
U
واژه هم معنی
synonyms
U
واژه مترادف
word
U
واژه سخن
synonym
U
واژه هم معنی
word deafness
U
واژه کری
buzz words
U
رمز واژه
synonym
U
واژه مترادف
buzz word
U
رمز واژه
worded
U
واژه سخن
an inseparable prefix
U
سر واژه جدا نشدنی
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
logomachy
U
بازی واژه پردازی
syncopation
U
کوتاه سازی واژه
prandial
U
واژه شوخی امیز
polysllable
U
واژه جند هجائی
wordage
U
کلمات واژه بندی
post fix
U
در پایان واژه چسباندن
octosyllable
U
واژه هشت هجائی
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
word building test
U
ازمون واژه سازی
english words
U
واژه ها یا لغات انگلیسی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
pentasyllable
U
واژه پنج هجائی
teragram
U
واژه چهار حرفی
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
septisyllable
U
واژه هفت هجائی
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
homely
[British E]
<adj.>
U
بیمزه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
خفه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
U
سنگین
[واژه تحقیری]
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
God bless
[you]
!
U
خدا حافظ
[واژه کهنه]
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
nomenclature
U
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
purism
U
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
slang
U
واژه عامیانه وغیر ادبی
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
spicery
U
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
catch-phrase
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases
U
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
bawdry
U
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
cantoria
U
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
homely
[British E]
<adj.>
U
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
alinik design
U
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
anglo-chinois
U
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
Genius Loci
U
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
to inspan oxen
U
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter
U
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic
U
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
worid
U
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Cinquecento
U
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia
U
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
book
U
کتاب
i sold the book for rials 0
U
کتاب را
letter writer
U
کتاب
bokk
U
کتاب
booked
U
کتاب
books
U
کتاب
that book
U
ان کتاب
hexateuch
U
شش کتاب
text
U
کتاب
texts
U
کتاب
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
purview of a book
U
ویعت کتاب
textbook
U
کتاب درسی
textbooks
U
کتاب درسی
psalter
U
کتاب سرود
bookshelves
U
قفسه کتاب
pseudograph
U
کتاب جعلی
pseudograph
U
کتاب قلب
margent
U
حاشیه کتاب
pseudograph
U
کتاب دغلی
many books
U
چندین کتاب
headbands
U
شیرازه کتاب
dictionary
U
کتاب لغت
headband
U
شیرازه کتاب
songbook
U
کتاب سرود
philobiblic
U
کتاب دوست
letter book
U
کتاب رونوشت
glossary
U
کتاب لغت
red book
U
کتاب سرخ
speller
U
کتاب املاء
leviticus
U
کتاب لاویان
list of lights
U
کتاب چراغها
scripture
U
کتاب مقدس
lexicon
[dictionary]
U
کتاب لغت
workbooks
U
کتاب دستورعملیات
cookbook
U
کتاب اشپزی
cookbook
U
کتاب طباخی
cookbooks
U
کتاب اشپزی
cookbooks
U
کتاب طباخی
philobiblic
U
عاشق کتاب
p. album
U
کتاب عکس
pedant
U
کرم کتاب
workbook
U
کتاب دستورعملیات
pepole of the book
U
اهل کتاب
guides
U
کتاب راهنما
guided
U
کتاب راهنما
guide
U
کتاب راهنما
paper stainer
U
کتاب نویس
policy book
U
کتاب روشها
pedants
U
کرم کتاب
bookshelf
U
قفسه کتاب
pressmark
U
شماره کتاب
pocketbook
U
کتاب جیبی
pocketbooks
U
کتاب جیبی
bibliographies
U
کتاب شناسی
bibliography
U
کتاب شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com