English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vesuvian U کبریت vesuvius وابسته به کوه اتشفشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
volcanologic U وابسته به اتشفشان شناسی
wolf's claw U رصن نبات کبریت گیاه کبریت
igneous U اتشفشان
volcano U اتشفشان
volcanoes U اتشفشان
lighters U کبریت
lighter U کبریت
volcanology U اتشفشان شناسی
vulcanology U اتشفشان شناسی
cups U دهانه اتشفشان
cupped U دهانه اتشفشان
cup U دهانه اتشفشان
volcano U کوه اتشفشان
volcanoes U کوه اتشفشان
matchwood U چوب کبریت
some matches U چند تا کبریت
safety match U کبریت بی خطر
To strike a match. U کبریت زدن
to strike a light U کبریت زدن
matchstick U چوب کبریت
matchstick U مقوای کبریت
brimstone match U کبریت گوگردی
box of matches U قوطی کبریت
matchsticks U مقوای کبریت
match box U قوطی کبریت
matchsticks U چوب کبریت
to strika a match U کبریت زدن
matches U چوب کبریت
matchboxes U قوطی کبریت
matches U مسابقه کبریت
match U چوب کبریت
to strike a match or light U کبریت زدن
match U مسابقه کبریت
club moss U گیاه کبریت
volcanologist U دانشمند اتشفشان شناس
craters U دهانه اتشفشان فرورفتگی
crater U دهانه اتشفشان فرورفتگی
matchstick U مانند چوب کبریت
matchsticks U مانند چوب کبریت
slow match U کبریت کند سوز
an active volcano U اتشفشان در حال کار یاروشن
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
rhyolite U نوعی سنگ اتشفشان دانه ریز
geysers U چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
volcanologist U متخصص در علم علل طبیعی اتشفشان
geyser U چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
Could we have some matches please? U ممکن است لطفا چند تا کبریت برایمان بیاورید؟
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
related U وابسته
israelitish U وابسته به
affiliate U وابسته
affiliating U وابسته
attache U وابسته
attached U وابسته
dependant U وابسته
dependants U وابسته
affiliates U وابسته
affiliated U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
germane U وابسته
federate U وابسته
thereof U وابسته به ان
federated U وابسته
appurtenant U وابسته
federates U وابسته
federating U وابسته
attendant U وابسته
monitorial U وابسته به
elysian U وابسته به
plantar U وابسته به کف پا
pertinent U وابسته
interdependent U وابسته
dependent U وابسته
attendants U وابسته
hanger on U وابسته
tuitionary U وابسته به
attributable U وابسته به
thereof=of that U وابسته به ان
belonging U وابسته ها
riverrine U وابسته به
cephalic U وابسته به سر
wedded U وابسته
elfin U وابسته به جن
contingent U وابسته
contingents U وابسته
congenerous U وابسته
sexual organs U وابسته به
comprador U وابسته
correspondents U وابسته
correspondent U وابسته
akin U وابسته
pertaining U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
carpal U وابسته به مچ
messianic U وابسته به
cantabrigian U وابسته به
levitical U وابسته به
relevant U وابسته
of kin U وابسته
diphtheric U وابسته به
aquatic U وابسته به اب
adjectives U وابسته
adjective U وابسته
pertianing U وابسته
syncop U وابسته به غش
subordinating U وابسته
febile U وابسته به تب
relative U وابسته
subordinates U وابسته
subordinate U وابسته
commissarial U وابسته به
subordinated U وابسته
provencal U وابسته بشهر
programmatic U وابسته به پروگرام
mensal U وابسته به میز
viral U وابسته به ویروس
sex linked U وابسته به جنسیت
metopic U وابسته به پیشانی
machine dependent U وابسته ماشین
migratory U وابسته به مهاجرت
shaksperian U وابسته به شکسپیر
lukan U وابسته به لوقا
puberal U وابسته به بلوغ
psychologic U وابسته به روانشناسی
toxicological U وابسته به زهرشناسی
shakespearian U وابسته به شکسپیر
mission U وابسته به ماموریت
missions U وابسته به ماموریت
macaronic U وابسته به ماکارونی
sexed U وابسته به تذکیروتانیث
machine dependent U وابسته به ماشین
aesthetic U وابسته به زیبایی
meteorologic U وابسته به هواشناسی
psychiatric U وابسته به روانپزشکی
promethean U وابسته به پرومیتوس
pessimistic U وابسته به بدبینی
exegetic U وابسته به تفسیر
metatarsal U وابسته بمشط پا
nasal U وابسته به منخرین
nasal U وابسته به بینی
menopausal U وابسته به یائسگی
shakespearean U وابسته به شکسپیر
microscopic U وابسته به میکروسکپ
oratorical U وابسته به سخنرانی
mantic U وابسته به پیشگویی
matrimonial U وابسته به عروسی
masticatory U وابسته به جویدن
rhinal U وابسته به بینی
menstrual U وابسته به قاعده گی
vital U وابسته به زندگی
investigatory U وابسته به رسیدگی
scansorial U وابسته بصعود
matricidal U وابسته بمادرکشی
maximal U وابسته به حداکثر
scientific U وابسته بعلم
mayoral U وابسته به شهردار
rectorial U وابسته به rector
rectal U وابسته به مقعد
fetal U وابسته به جنین
oracular U وابسته به وحی
surgical U وابسته به جراحی
folkish U وابسته به فولکلور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com