Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
detraction
U
کاهش کسرشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
detractive
U
سبک کننده موجب کسرشان
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
rebate
U
کاهش
slow down
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
diminution
U
کاهش
abatement
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
rebates
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
reduction
U
کاهش
reductions
U
کاهش
spoils
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
declined
U
کاهش
decline
U
کاهش
downturns
U
کاهش
downturn
U
کاهش
subraction
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoil
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
scale down
U
کاهش
declining
U
کاهش
declines
U
کاهش
dampest
U
کاهش
concession
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
wastage
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
decreased
U
کاهش
degression
U
کاهش
decreases
U
کاهش
decrement
U
کاهش
relief
U
کاهش
imminution
U
کاهش
deduction
U
کاهش
decrease
U
کاهش
scale down
U
کاهش مقیاس
decrement
U
میزان کاهش
decrease in value
U
کاهش ارزش
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
decrementation
U
کاهش پلهای
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
dishoarding
U
کاهش ذخیره
dishoarding
U
کاهش اندوخته
taper off
U
کاهش یافتن
detraction
U
کاهش توجه
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
disinflation
U
کاهش ورم
disinvestment
U
کاهش سرمایه
drive reduction
U
کاهش سائق
drop in temperature
U
کاهش دما
disinflation
U
کاهش تورم
tax cuts
U
کاهش مالیات
intensity decrease
U
کاهش شدت
shrinking
U
کاهش یافتن
monetary contraction
U
کاهش پول
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
palliation
U
کاهش دادن
shrinks
U
کاهش یافتن
palliator
U
کاهش دهنده
reduction ratio
U
نسبت کاهش
abatement
U
کاهش الودگی
deceleration
U
کاهش سرعت
abatable
U
کاهش پذیر
reduction factor
U
ضریب کاهش
price reduction
U
کاهش قیمت
shrink
U
کاهش یافتن
reductional
U
تبدیل کاهش
mitigative
U
مایه کاهش
lapse rate
U
اهنگ کاهش
scale down
U
کاهش تدریجی
reductionism
U
کاهش گری
rebate
U
تخفیف کاهش
lapse time
U
زمان کاهش
fall in temperature
U
کاهش دما
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
rebates
U
تخفیف کاهش
mark down
U
کاهش قیمت
mark down
U
کاهش قیمتها
minuend
U
کاهش یاب
prereduction
U
کاهش اولیه
reduce
U
کاهش یافتن
decreased
U
کاهش یافتن
decreases
U
کاهش یافتن
depreciation
U
کاهش بها
extinction
U
کاهش نور
slake
U
کاهش فرونشستن
slaked
U
کاهش فرونشستن
decrease
U
کاهش یافتن
deduction
U
کاهش تفریق
reduces
U
کاهش یافتن
reducing
U
کاهش یافتن
palliation
U
کاهش درد
easing
U
کاهش درد
easement
U
کاهش درد
alleviation
U
کاهش درد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
depopulation
U
کاهش نفوس
slakes
U
کاهش فرونشستن
reductions
U
کاهش احیاء
speed reduction
U
کاهش سرعت
devaluation
U
کاهش نرخ
reduction
U
کاهش احیاء
waning
U
کاهش یافتن
lessen
U
کاهش دادن
tax deduction
U
کاهش مالیات
wage cuts
U
کاهش دستمزد
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
wanes
U
کاهش یافتن
waned
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
lessens
U
کاهش دادن
lessening
U
کاهش دادن
lessened
U
کاهش دادن
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
work decrement
U
کاهش بازده کار
extenuation
U
کاهش اهمیت جرم
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
reducible representation
U
نمایش کاهش پذیری
redox system
U
سیستم اکسایش- کاهش
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
abating
U
بزورتصرف کردن کاهش
abates
U
بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
credit squeeze
U
کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze
U
کاهش حجم اعتبار
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
decreases
U
کاهش یافتن یا کم شدن
decreased
U
کاهش یافتن یا کم شدن
decrease
U
کاهش یافتن یا کم شدن
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
abated
U
بزورتصرف کردن کاهش
abate
U
بزورتصرف کردن کاهش
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
devaluation
U
کاهش ارزش پول
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
attrition
U
کاهش توان رزمی
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
brown out
U
کاهش جریان برق
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
decrement
U
کاهش میزان یک متغیر
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
decrease endorsement
U
تصدیق یا تائید کاهش
deprecation of silver
U
کاهش ارزش سیم
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
depreciation of currency
U
کاهش ارزش پول
slump
U
کاهش فعالیت رکود
depreciation of the exchange rate
U
کاهش نرخ ارز
devalution
U
کاهش ارزش پول
diminishing returns
U
بازده کاهش یابنده
disparagement
U
خوار شماری کاهش
slake
U
معتدل شدن کاهش یافتن
exchange depreciation
U
کاهش ارزش پول خارجی
slaked
U
معتدل شدن کاهش یافتن
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...