English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
logarithmic U لگاریتمی
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
logarithmic graph U نمودار لگاریتمی
logistic curve U منحنی لگاریتمی
logarithmic curve U منحنی لگاریتمی
semilog U نیمه لگاریتمی
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
logarithmic series U سریهای لگاریتمی
logarithmic scale U مقیاس لگاریتمی
logarithmic mean U میانگین لگاریتمی
logarithmic function U تابع لگاریتمی
logarithmic scale U درجه بندی لگاریتمی
logarithmic chart U نمودار یا جدول لگاریتمی
semi logarithmic paper U کاغذ نیمه لگاریتمی
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
diminution U کاهش
depreciatory U کاهش
falling-off U کاهش
reduction U کاهش
reductions U کاهش
falling off U کاهش
degression U کاهش
concession U کاهش
downturn U کاهش
downturns U کاهش
decline U کاهش
declined U کاهش
declines U کاهش
declining U کاهش
subtraction U کاهش
abatement U کاهش
rebate U کاهش
shrinkage U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
spoils U کاهش
decrement U کاهش
attenuation U کاهش
damp U کاهش
dampers U کاهش
dampest U کاهش
rebates U کاهش
wastage U کاهش
slow down U کاهش
scale down U کاهش
decreased U کاهش
deduction U کاهش
mitigation U کاهش
slowdown U کاهش
decreases U کاهش
decrease U کاهش
slowdowns U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
relief U کاهش
subrtraction U کاهش
acceptances U کاهش
devaluation U کاهش
imminution U کاهش
subraction U کاهش
acceptance U کاهش
wany U کاهش یافته
taper off U کاهش یافتن
price reduction U کاهش قیمت
prereduction U کاهش اولیه
tax cuts U کاهش مالیات
speed reduction U کاهش سرعت
waney U کاهش یافته
abatable U کاهش پذیر
deceleration U کاهش سرعت
scale down U کاهش مقیاس
abatement U کاهش الودگی
scale down U کاهش تدریجی
shrinking U کاهش یافتن
wage cuts U کاهش دستمزد
reductional U تبدیل کاهش
reduction ratio U نسبت کاهش
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
anaphrodisia U کاهش شهوت
reduction factor U ضریب کاهش
mitigative U مایه کاهش
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
mark down U کاهش قیمت
disinflation U کاهش ورم
lapse time U زمان کاهش
lapse rate U اهنگ کاهش
intensity decrease U کاهش شدت
drive reduction U کاهش سائق
tax deduction U کاهش مالیات
indiminishable U کاهش ناپذیر
fall in temperature U کاهش دما
disinflation U کاهش تورم
dishoarding U کاهش اندوخته
mark down U کاهش قیمتها
palliator U کاهش دهنده
reductionism U کاهش گری
decrease in value U کاهش ارزش
disinvestment U کاهش سرمایه
decrement U میزان کاهش
palliation U کاهش دادن
monetary contraction U کاهش پول
decrementation U کاهش پلهای
minuend U کاهش یاب
detraction U کاهش کسرشان
detraction U کاهش توجه
dishoarding U کاهش ذخیره
drop in temperature U کاهش دما
shrinks U کاهش یافتن
decreased U کاهش یافتن
deduction U کاهش تفریق
reduction U کاهش احیاء
devaluation U کاهش نرخ
abatement [of pain] U کاهش درد
decrease U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
lessen U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
slakes U کاهش فرونشستن
slaked U کاهش فرونشستن
slake U کاهش فرونشستن
reductions U کاهش احیاء
depreciation U کاهش بها
decreases U کاهش یافتن
wane U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
extinction U کاهش نور
lessens U کاهش دادن
shrink U کاهش یافتن
reduces U کاهش یافتن
reducing U کاهش یافتن
rebate U تخفیف کاهش
reduce U کاهش یافتن
alleviation U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
depopulation U کاهش نفوس
easement U کاهش درد
easing U کاهش درد
rebates U تخفیف کاهش
palliation U کاهش درد
depreciation U کاهش بها استهلاک
devaluation U کاهش ارزش پول
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
hypoglycemia U کاهش قند خون
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
to cut down [on] something U چیزی را کاهش دادن
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
reduced mass U جرم کاهش یافته
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
slumps U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
slump U کاهش فعالیت رکود
disparagement U خوار شماری کاهش
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
work decrement U کاهش بازده کار
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
decreased U کاهش یافتن یا کم شدن
decrease U کاهش یافتن یا کم شدن
slumping U کاهش فعالیت رکود
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
depletion U کاهش منابع طبیعی
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
abates U بزورتصرف کردن کاهش
devalution U کاهش ارزش پول
currency depreciation U کاهش ارزش پول
decrement U کاهش میزان یک متغیر
decrease endorsement U تصدیق یا تائید کاهش
to cut something U چیزی را کاهش دادن
contractura U [کاهش میله ستون در کف]
cut back U کاهش ناگهانی تولید
to peter out U تدریجا کاهش یافتن
diminishing returns U بازده کاهش یابنده
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
reductions U تحویل استحاله کاهش
abated U بزورتصرف کردن کاهش
reduction U تحویل استحاله کاهش
abating U بزورتصرف کردن کاهش
extenuation U کاهش اهمیت جرم
attrition U کاهش توان رزمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com