Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
ride control
U
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
waisting
U
کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
ferrous sulfate
U
دندانه آهن
[جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
shrinkage
U
کاهش
concession
U
کاهش
declines
U
کاهش
declined
U
کاهش
declining
U
کاهش
abatement
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
reductions
U
کاهش
decreases
U
کاهش
rebates
U
کاهش
deduction
U
کاهش
rebate
U
کاهش
decreased
U
کاهش
relief
U
کاهش
decrease
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
reduction
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
decrement
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
spoils
U
کاهش
scale down
U
کاهش
slow down
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
wastage
U
کاهش
subraction
U
کاهش
spoil
U
کاهش
dampest
U
کاهش
dampers
U
کاهش
damp
U
کاهش
imminution
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
degression
U
کاهش
diminution
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
downturn
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
downturns
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
decline
U
کاهش
deduction
U
کاهش تفریق
minuend
U
کاهش یاب
mitigative
U
مایه کاهش
reduction factor
U
ضریب کاهش
lessening
U
کاهش دادن
taper off
U
کاهش یافتن
tax deduction
U
کاهش مالیات
lessens
U
کاهش دادن
palliation
U
کاهش دادن
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
reduction
U
کاهش احیاء
lessen
U
کاهش دادن
palliator
U
کاهش دهنده
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
tax cuts
U
کاهش مالیات
decrease
U
کاهش یافتن
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
speed reduction
U
کاهش سرعت
reductions
U
کاهش احیاء
detraction
U
کاهش توجه
price reduction
U
کاهش قیمت
scale down
U
کاهش مقیاس
scale down
U
کاهش تدریجی
prereduction
U
کاهش اولیه
disinflation
U
کاهش ورم
disinflation
U
کاهش تورم
dishoarding
U
کاهش اندوخته
dishoarding
U
کاهش ذخیره
detraction
U
کاهش کسرشان
decrease in value
U
کاهش ارزش
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
decrement
U
میزان کاهش
reduction ratio
U
نسبت کاهش
decrementation
U
کاهش پلهای
depopulation
U
کاهش نفوس
waning
U
کاهش یافتن
reductional
U
تبدیل کاهش
reductionism
U
کاهش گری
wanes
U
کاهش یافتن
waned
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
lessened
U
کاهش دادن
wage cuts
U
کاهش دستمزد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
alleviation
U
کاهش درد
easement
U
کاهش درد
easing
U
کاهش درد
palliation
U
کاهش درد
shrinks
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
shrink
U
کاهش یافتن
mark down
U
کاهش قیمت
mark down
U
کاهش قیمتها
devaluation
U
کاهش نرخ
extinction
U
کاهش نور
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
slake
U
کاهش فرونشستن
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
abatable
U
کاهش پذیر
abatement
U
کاهش الودگی
slakes
U
کاهش فرونشستن
deceleration
U
کاهش سرعت
reducing
U
کاهش یافتن
slaked
U
کاهش فرونشستن
lapse time
U
زمان کاهش
reduces
U
کاهش یافتن
lapse rate
U
اهنگ کاهش
reduce
U
کاهش یافتن
fall in temperature
U
کاهش دما
drop in temperature
U
کاهش دما
monetary contraction
U
کاهش پول
rebate
U
تخفیف کاهش
decreases
U
کاهش یافتن
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
decreased
U
کاهش یافتن
depreciation
U
کاهش بها
intensity decrease
U
کاهش شدت
rebates
U
تخفیف کاهش
drive reduction
U
کاهش سائق
disinvestment
U
کاهش سرمایه
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
decrement
U
کاهش میزان یک متغیر
devalution
U
کاهش ارزش پول
decrease endorsement
U
تصدیق یا تائید کاهش
disparagement
U
خوار شماری کاهش
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
depreciation of currency
U
کاهش ارزش پول
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
brown out
U
کاهش جریان برق
depreciation of the exchange rate
U
کاهش نرخ ارز
work decrement
U
کاهش بازده کار
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
abates
U
بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
abating
U
بزورتصرف کردن کاهش
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
credit squeeze
U
کاهش مقدار اعتبار
abate
U
بزورتصرف کردن کاهش
abated
U
بزورتصرف کردن کاهش
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
slump
U
کاهش فعالیت رکود
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
deprecation of silver
U
کاهش ارزش سیم
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
credit squeeze
U
کاهش حجم اعتبار
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
diminishing returns
U
بازده کاهش یابنده
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
devaluation
U
کاهش ارزش پول
attrition
U
کاهش توان رزمی
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
decrease
U
کاهش یافتن یا کم شدن
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
decreased
U
کاهش یافتن یا کم شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com