Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disinflation
U
کاهش تورم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
stagflation
U
تورم + رکود تورم همراه با رکود
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
protuberance
U
تورم
bulge
U
تورم
protuberances
U
تورم
deflation
U
ضد تورم
antinode
U
تورم
protuberancy
U
تورم
goutiness
U
تورم
cumulative inflation
U
تورم
bulged
U
تورم
swellings
U
تورم
tumescence
U
تورم
tumidness
U
تورم
turgescence
U
تورم
unemployment inflation dilemma
U
تورم
swelling
U
تورم
inflationary
U
تورم
inflation
U
تورم
bulging
U
تورم
bulges
U
تورم
creeping inflation
U
تورم ارام
persistent inflation
U
تورم مداوم
chronic inflation
U
تورم مزمن
creeping inflation
U
تورم خزنده
persistent inflation
U
تورم دائمی
struma
U
گواتر تورم
structural inflation
U
تورم ساختاری
monetary inflation
U
تورم پولی
turgidity
U
بادکردگی تورم
inflation
U
تورم پول
stagflation
U
تورم رکود
secular inflation
U
تورم قرنی
secular inflation
U
تورم مزمن
turgor
U
برامدگی
[تورم]
reflation
U
بازآوری تورم
reflation
U
تورم عمدی
anti drumming sheet
U
ورق ضد تورم
rate of inflation
U
نرخ تورم
undersirable inflation
U
تورم نامطلوب
inflationism
U
تورم گرایی
inflation rate
U
نرخ تورم
imported inflation
U
تورم وارداتی
tumidity
U
بادکردگی
[تورم]
hidden inflation
U
تورم پنهان
bulge
U
بادکردگی
[تورم]
turgor
U
بادکردگی
[تورم]
lump
U
تورم
[آماس]
bulge
U
تورم
[آماس]
gas inflation
U
تورم گاز
protuberance
U
بادکردگی
[تورم]
galloping inflation
U
تورم شدید
galloping inflation
U
تورم تازنده
galloping inflation
U
تورم افسارگسیخته
disinflationary
U
کاهنده تورم
galloping inflation
U
تورم چهارنعل
tumescence
U
بادکردگی
[تورم]
swelling
U
بادکردگی
[تورم]
lump
U
بادکردگی
[تورم]
hidden inflation
U
تورم خزنده
swelling
U
برامدگی
[تورم]
protuberance
U
برامدگی
[تورم]
lump
U
برامدگی
[تورم]
swelling
U
تورم
[آماس]
protuberance
U
تورم
[آماس]
tumidity
U
برامدگی
[تورم]
bulge
U
برامدگی
[تورم]
hepatitis
U
تورم کبد
hyperinflation
U
تورم حاد
tumescence
U
تورم
[آماس]
tumidity
U
تورم
[آماس]
hyperinflation
U
تورم شدید
turgor
U
تورم
[آماس]
tumescence
U
برامدگی
[تورم]
strumous
U
دارای تورم بالشی
swelling resistant
U
مقاوم در برابر تورم
strumose
U
دارای تورم بالشی
tumefaction
U
ورم حالت تورم
tumescence
U
ورم حالت تورم
runaway inflation
U
تورم افسار گسیخته
enlarged tonsils
U
تورم لوزه ها
[پزشکی]
unexpected inflation
U
تورم غیر منتظره
reflate
U
تورم ایجاد کردن
reflated
U
تورم ایجاد کردن
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
reflates
U
تورم ایجاد کردن
reflating
U
تورم ایجاد کردن
unexpected inflation
U
تورم پیش بینی نشده
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
swells
U
باد غرور داشتن تورم
swelled
U
باد غرور داشتن تورم
expectational inflation
U
تورم پیش بینی شده
swell
U
باد غرور داشتن تورم
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
anticipated inflation
U
تورم پیش بینی شده
frost heave
U
تورم خاک در اثر یخبندان
goiterogenic
U
ایادکننده تورم غده تیروئید
ingotism
U
تورم و رشد بیش از حدبلورها
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
inflationism
U
پیروی از روش تورم اقتصادی
inflatable
U
قابل تورم یا باد کردن
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
expectational inflation
U
تورم قابل پیش بینی
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
goitrogenic
U
ایجاد کننده تورم غده تیروئید
mark up price inflation
U
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
decline
U
کاهش
declined
U
کاهش
imminution
U
کاهش
decrement
U
کاهش
downturn
U
کاهش
downturns
U
کاهش
decrease
U
کاهش
degression
U
کاهش
declining
U
کاهش
subraction
U
کاهش
rebate
U
کاهش
rebates
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
abatement
U
کاهش
slow down
U
کاهش
diminution
U
کاهش
scale down
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
declines
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
relief
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
reduction
U
کاهش
wastage
U
کاهش
deduction
U
کاهش
decreased
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
concession
U
کاهش
decreases
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
spoil
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
spoils
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampest
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
dampers
U
کاهش
reductions
U
کاهش
reduction ratio
U
نسبت کاهش
taper off
U
کاهش یافتن
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
alleviation
U
کاهش درد
waney
U
کاهش یافته
palliation
U
کاهش درد
tax cuts
U
کاهش مالیات
easing
U
کاهش درد
easement
U
کاهش درد
tax deduction
U
کاهش مالیات
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
wany
U
کاهش یافته
wage cuts
U
کاهش دستمزد
prereduction
U
کاهش اولیه
price reduction
U
کاهش قیمت
reduction factor
U
ضریب کاهش
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reductional
U
تبدیل کاهش
reductionism
U
کاهش گری
scale down
U
کاهش تدریجی
speed reduction
U
کاهش سرعت
palliator
U
کاهش دهنده
palliation
U
کاهش دادن
intensity decrease
U
کاهش شدت
lapse rate
U
اهنگ کاهش
lapse time
U
زمان کاهش
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
mark down
U
کاهش قیمت
mark down
U
کاهش قیمتها
minuend
U
کاهش یاب
mitigative
U
مایه کاهش
monetary contraction
U
کاهش پول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com