English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
armament U تسلیحات
armaments U تسلیحات
weaponry U تسلیحات
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
armement U تسلیح تسلیحات
remilitarization U تجدید تسلیحات
limitation of armament U تحدید تسلیحات
reduction of armamentes U تقلیل تسلیحات
rearmament U تجدید تسلیحات
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
armaments U جنگ افزار تسلیحات
armament U جنگ افزار تسلیحات
rearms U تجدید تسلیحات کردن
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
weaponary U تسلیحات جنگ افزارها
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
depreciatory U کاهش
devaluation U کاهش
reductions U کاهش
falling off U کاهش
acceptances U کاهش
decrement U کاهش
acceptance U کاهش
degression U کاهش
downturns U کاهش
reduction U کاهش
falling-off U کاهش
dampest U کاهش
concession U کاهش
rebates U کاهش
downturn U کاهش
decline U کاهش
declined U کاهش
declines U کاهش
declining U کاهش
rebate U کاهش
damp U کاهش
shrinkage U کاهش
attenuation U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
spoils U کاهش
abatement U کاهش
subtraction U کاهش
deduction U کاهش
dampers U کاهش
slow down U کاهش
scale down U کاهش
relief U کاهش
slowdown U کاهش
mitigation U کاهش
decreases U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
decreased U کاهش
slowdowns U کاهش
decrease U کاهش
wastage U کاهش
subrtraction U کاهش
diminution U کاهش
imminution U کاهش
subraction U کاهش
shrink U کاهش یافتن
abatable U کاهش پذیر
rebates U تخفیف کاهش
tax deduction U کاهش مالیات
rebate U تخفیف کاهش
scale down U کاهش تدریجی
fall in temperature U کاهش دما
speed reduction U کاهش سرعت
wany U کاهش یافته
tax cuts U کاهش مالیات
deceleration U کاهش سرعت
scale down U کاهش مقیاس
reductional U تبدیل کاهش
wage cuts U کاهش دستمزد
waney U کاهش یافته
reductionism U کاهش گری
shrinks U کاهش یافتن
taper off U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
reduction ratio U نسبت کاهش
abatement U کاهش الودگی
reduction factor U ضریب کاهش
anaphrodisia U کاهش شهوت
lapse time U زمان کاهش
decrement U میزان کاهش
lapse rate U اهنگ کاهش
intensity decrease U کاهش شدت
indiminishable U کاهش ناپذیر
drive reduction U کاهش سائق
disinvestment U کاهش سرمایه
disinflation U کاهش ورم
disinflation U کاهش تورم
decrementation U کاهش پلهای
dishoarding U کاهش اندوخته
dishoarding U کاهش ذخیره
detraction U کاهش توجه
price reduction U کاهش قیمت
prereduction U کاهش اولیه
drop in temperature U کاهش دما
palliator U کاهش دهنده
palliation U کاهش دادن
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
monetary contraction U کاهش پول
mitigative U مایه کاهش
minuend U کاهش یاب
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
detraction U کاهش کسرشان
slake U کاهش فرونشستن
reducing U کاهش یافتن
deduction U کاهش تفریق
wane U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
decrease U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
depopulation U کاهش نفوس
devaluation U کاهش نرخ
extinction U کاهش نور
depreciation U کاهش بها
decrease in value U کاهش ارزش
reductions U کاهش احیاء
palliation U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
reduction U کاهش احیاء
abatement [of pain] U کاهش درد
slaked U کاهش فرونشستن
slakes U کاهش فرونشستن
reduces U کاهش یافتن
decreases U کاهش یافتن
decreased U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
easing U کاهش درد
easement U کاهش درد
lessen U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
reduce U کاهش یافتن
lessens U کاهش دادن
depreciation U کاهش بها استهلاک
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
disparagement U خوار شماری کاهش
slump U کاهش فعالیت رکود
hypoglycemia U کاهش قند خون
extenuation U کاهش اهمیت جرم
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
work decrement U کاهش بازده کار
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
decreased U کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
reduced mass U جرم کاهش یافته
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
slumped U کاهش فعالیت رکود
slumping U کاهش فعالیت رکود
slumps U کاهش فعالیت رکود
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
decrease U کاهش یافتن یا کم شدن
abating U بزورتصرف کردن کاهش
reductions U تحویل استحاله کاهش
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
currency depreciation U کاهش ارزش پول
cut back U کاهش ناگهانی تولید
to peter out U تدریجا کاهش یافتن
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
brown out U کاهش جریان برق
abates U بزورتصرف کردن کاهش
attrition U کاهش توان رزمی
abated U بزورتصرف کردن کاهش
abate U بزورتصرف کردن کاهش
to cut something U چیزی را کاهش دادن
depletion U کاهش منابع طبیعی
break in share prices U کاهش قیمت سهام
contractura U [کاهش میله ستون در کف]
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com