Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dishoarding
U
کاهش اندوخته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
reserving
U
اندوخته
in store
U
اندوخته
reserved
U
اندوخته
hoardings
U
اندوخته
hoarding
U
اندوخته
fallback
U
اندوخته
reserves
U
اندوخته
hoarded
U
اندوخته
hoards
U
اندوخته
adnate
U
اندوخته
hoard
U
اندوخته
reserve
U
اندوخته
nest eggs
U
مایه اندوخته
nest egg
U
مایه اندوخته
capital reserve
U
اندوخته سرمایه
store
U
ذخیره اندوخته
store
U
انبارکردن اندوخته
gold reserve
U
اندوخته طلا
storing
U
ذخیره اندوخته
reserves
U
اندوختن اندوخته
reserving
U
اندوختن اندوخته
reserve fund
U
وجوه اندوخته
storing
U
انبارکردن اندوخته
reserve
U
اندوختن اندوخته
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
excess preserves
U
اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
reduction
U
کاهش
falling off
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
reductions
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
imminution
U
کاهش
decline
U
کاهش
declined
U
کاهش
declines
U
کاهش
declining
U
کاهش
decrement
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
rebate
U
کاهش
rebates
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
downturns
U
کاهش
downturn
U
کاهش
spoil
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoils
U
کاهش
diminution
U
کاهش
damp
U
کاهش
abatement
U
کاهش
dampers
U
کاهش
dampest
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
degression
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
decrease
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
concession
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
decreases
U
کاهش
deduction
U
کاهش
decreased
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
scale down
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
subraction
U
کاهش
relief
U
کاهش
slow down
U
کاهش
wastage
U
کاهش
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
decrementation
U
کاهش پلهای
abatable
U
کاهش پذیر
detraction
U
کاهش کسرشان
easement
U
کاهش درد
easing
U
کاهش درد
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
decrease in value
U
کاهش ارزش
relief
[from pain]
U
کاهش درد
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
speed reduction
U
کاهش سرعت
decrement
U
میزان کاهش
alleviation
U
کاهش درد
disinflation
U
کاهش ورم
palliation
U
کاهش درد
tax deduction
U
کاهش مالیات
detraction
U
کاهش توجه
price reduction
U
کاهش قیمت
mitigative
U
مایه کاهش
minuend
U
کاهش یاب
tax cuts
U
کاهش مالیات
wage cuts
U
کاهش دستمزد
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
reduction factor
U
ضریب کاهش
mark down
U
کاهش قیمتها
taper off
U
کاهش یافتن
monetary contraction
U
کاهش پول
scale down
U
کاهش مقیاس
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reduction ratio
U
نسبت کاهش
reductional
U
تبدیل کاهش
prereduction
U
کاهش اولیه
reductionism
U
کاهش گری
palliator
U
کاهش دهنده
palliation
U
کاهش دادن
scale down
U
کاهش تدریجی
mark down
U
کاهش قیمت
fall in temperature
U
کاهش دما
drop in temperature
U
کاهش دما
drive reduction
U
کاهش سائق
disinvestment
U
کاهش سرمایه
disinflation
U
کاهش تورم
dishoarding
U
کاهش ذخیره
intensity decrease
U
کاهش شدت
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
lapse time
U
زمان کاهش
lapse rate
U
اهنگ کاهش
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
deceleration
U
کاهش سرعت
reductions
U
کاهش احیاء
deduction
U
کاهش تفریق
rebates
U
تخفیف کاهش
rebate
U
تخفیف کاهش
depopulation
U
کاهش نفوس
wanes
U
کاهش یافتن
waned
U
کاهش یافتن
decrease
U
کاهش یافتن
wane
U
کاهش یافتن
devaluation
U
کاهش نرخ
waning
U
کاهش یافتن
decreased
U
کاهش یافتن
decreases
U
کاهش یافتن
reduction
U
کاهش احیاء
lessens
U
کاهش دادن
lessening
U
کاهش دادن
slakes
U
کاهش فرونشستن
lessen
U
کاهش دادن
abatement
U
کاهش الودگی
reduce
U
کاهش یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
reduces
U
کاهش یافتن
depreciation
U
کاهش بها
lessened
U
کاهش دادن
shrink
U
کاهش یافتن
slake
U
کاهش فرونشستن
extinction
U
کاهش نور
reducing
U
کاهش یافتن
slaked
U
کاهش فرونشستن
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
extenuation
U
کاهش اهمیت جرم
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
decreased
U
کاهش یافتن یا کم شدن
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
decrease
U
کاهش یافتن یا کم شدن
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
redox system
U
سیستم اکسایش- کاهش
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
reducible representation
U
نمایش کاهش پذیری
decreases
U
کاهش یافتن یا کم شدن
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
devaluation
U
کاهش ارزش پول
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
work decrement
U
کاهش بازده کار
attrition
U
کاهش توان رزمی
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
decrease endorsement
U
تصدیق یا تائید کاهش
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
decrement
U
کاهش میزان یک متغیر
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com