English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
club U کانون مجمع
clubbed U کانون مجمع
clubbing U کانون مجمع
clubs U کانون مجمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
societies U مجمع
convention U مجمع
conventions U مجمع
meeting U مجمع
meetings U مجمع
society U مجمع
center U مجمع
convent U مجمع
convents U مجمع
assembly U مجمع
constellation U مجمع الکواکب
general assembly U مجمع عمومی
constellations U مجمع الکواکب
general meeting U مجمع عمومی
assembly U مجمع نشست
the common wealth of learning U مجمع ادبا
archipelago U مجمع الجزایر
archipelagos U مجمع الجزایر
lague U مجمع اتحادیه
national convention U مجمع ملی
annual general meeting U مجمع عمومی سالانه
annual general meeting U مجمع عمومی سالیانه
jamboree U مجمع پیشاهنگان خوشی
jamborees U مجمع پیشاهنگان خوشی
unlawful assembly U مجمع غیر قانونی
lague of nations U مجمع اتقاق ملل
AGMs U مجمع عمومی سالانه
AGM U مجمع عمومی سالانه
statutory meeting U مجمع عمومی قانونی
philippine islands U مجمع الجزایر فیلیپین
general meeting U مجمع عمومی شرکت
international meeting U مجمع بین المللی
leaguer U عضو مجمع اتفاق ملل
general meeting of share holders U مجمع عمومی صاحبان سهام
extraordinary general meeting U مجمع عمومی فوق العاده
indignation meeting U مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
economic and social council U به نیابت از طرف مجمع عمومی است
general assmbly of the united nations U مجمع عمومی سازمان ملل متحد
league U مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
leagues U مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
steering committee U کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
nordic council U شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
proxy U نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
focal spot U کانون
fireplace U کانون
fireplaces U کانون
confocal U هم کانون
focalpoint U کانون
focusses U کانون
focussed U کانون
focuses U کانون
focused U کانون
focussing U کانون
focus U کانون
focal point U کانون توجه
law society U کانون وکلا
bundle U کانون [کاموا]
twine U کانون [کاموا]
focussed U کانون عدسی
clew U کانون [کاموا]
magnetic focus U کانون مغناطیسی
focus U کانون عدسی
seismic focus U کانون زلزله
bars U کانون وکلا
knot U کانون [کاموا]
ball U کانون [کاموا]
focus U به کانون دراوردن
virtual focus U کانون مجازی
true or real focus U کانون حقیقی
focused U کانون عدسی
focused U به کانون دراوردن
focussing U کانون عدسی
bifocal U دارای دو کانون
focusses U به کانون دراوردن
focuses U کانون عدسی
focusses U کانون عدسی
bar association U کانون وکلا
focussed U به کانون دراوردن
bifocals U دارای دو کانون
focussing U به کانون دراوردن
image focal point U کانون تصویر
focuses U به کانون دراوردن
reformatories U کانون اصلاح
bar U کانون وکلا
reformatory U کانون اصلاح
focalization U تمرکز در کانون
focal surface U سطح کانون
focal U مربوط به کانون عدسی
focused U کانونی شدن کانون
bar association U کانون وکلا دادگستری
house of correction U کانون اصلاح وتربیت
correctional institution U کانون اصلاح و تربیت
focussed U کانونی شدن کانون
focusses U کانونی شدن کانون
focussing U کانونی شدن کانون
focuses U کانونی شدن کانون
focus U کانونی شدن کانون
focal plane U افق مار بر کانون عدسی
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
zoom lens U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lenses U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
reformatory schools U کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
study for bar U دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
inns of court U کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
hub U (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com