Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
integrate
U
کامل کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
fixes
U
درست کردن پابرجا کردن
regulates
U
میزان کردن درست کردن
right
U
درست کردن اصلاح کردن
regulating
U
میزان کردن درست کردن
fix
U
درست کردن پابرجا کردن
righted
U
درست کردن اصلاح کردن
righting
U
درست کردن اصلاح کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
adapts
U
جور کردن درست کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
adapting
U
جور کردن درست کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
regulated
U
میزان کردن درست کردن
compose
U
درست کردن تصنیف کردن
emends
U
تصحیح کردن درست کردن
straightened
U
درست کردن مرتب کردن
mend
U
مرمت کردن درست کردن
mended
U
مرمت کردن درست کردن
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
mends
U
مرمت کردن درست کردن
emended
U
تصحیح کردن درست کردن
composes
U
درست کردن تصنیف کردن
emending
U
تصحیح کردن درست کردن
straightens
U
درست کردن مرتب کردن
regulate
U
میزان کردن درست کردن
straighten
U
درست کردن مرتب کردن
emend
U
تصحیح کردن درست کردن
straightening
U
درست کردن مرتب کردن
roundest
U
کامل کردن
complemented
U
کامل کردن
complementing
U
کامل کردن
complements
U
کامل کردن
totalize
U
کامل کردن
complement
U
کامل کردن
round
U
کامل کردن
finish
U
کامل کردن
finishes
U
کامل کردن
matures
U
کامل کردن
mature
U
کامل کردن
overhauled
U
اوراق کردن کامل
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
overhaul
U
اوراق کردن کامل
overhauling
U
اوراق کردن کامل
to pay home
U
تلافی کامل کردن
overhauls
U
اوراق کردن کامل
to rest up
U
استراحت کامل کردن
rest up
U
استراحت کامل کردن
complete
U
کامل کردن انجام دادن
completes
U
کامل کردن انجام دادن
bleached
U
سفید کردن شستن کامل
completed
U
کامل کردن انجام دادن
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
bleach
U
سفید کردن شستن کامل
completing
U
کامل کردن انجام دادن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
to post up
U
مطلع کردن کامل دادن به
bleaches
U
سفید کردن شستن کامل
manufactures
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
make
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
build
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
to put to rights
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
correcting
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
to browse
U
ویرایش کامل کردن
[علوم کامپیوتر]
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
pay off
U
با دادن مزد کامل اخراج کردن
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
blow down
U
بافوت درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
dress
U
درست کردن لباس
vint
U
درست کردن یا ریختن
scrambles
U
املت درست کردن
scrambled
U
املت درست کردن
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
die sink
U
خزینه درست کردن
re form
U
دوباره درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
scramble
U
املت درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
to mill flour
U
ارد درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
teams
U
دسته درست کردن
team
U
دسته درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
recondition
U
دوباره درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
pond
U
حوض درست کردن
hedged
U
خاربست درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
railroads
U
پاپوش درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
hedge
U
خاربست درست کردن
frame
U
پاپوش درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
to make something
U
چیزی را درست کردن
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
To perfect oneself in a foreign language .
U
معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
spells
U
املاء کردن درست نوشتن
organizes
U
تشکیلات دادن درست کردن
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...