Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operation overlay
U
کالک عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaying
U
کالک
overlay technique
U
فن کالک
overlays
U
کالک
overlay
U
کالک
operation overlay
U
کالک عملیاتی
overlay
U
کاغذ کالک
overlays
U
کاغذ کالک
overlaying
U
کاغذ کالک
target overlay
U
کالک هدفها
target overlay
U
کالک اماج
overlay technique
U
فن استفاده از کالک
pilot's trace
U
کالک دستی خلبان
pilot's trace
U
کالک راهنمای خلبان هواپیما
coverage index
U
کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
roamer
U
کالک شبکه بندی شده برای کمک به قرائت مختصات
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
treatments
U
عملیات
treatment
U
عملیات
op
U
عملیات
operations
U
عملیات
operation
U
عملیات
external operation
U
عملیات خارجی
offence
U
عملیات افندی
offence
U
عملیات تعرضی
offenses
U
عملیات افندی
f.of operations
U
حوزه عملیات
actions
U
عملیات جنگی
actions
U
جنگ عملیات
offenses
U
عملیات تعرضی
flight operations
U
عملیات پرواز
action
U
جنگ عملیات
action
U
عملیات جنگی
espial
U
عملیات جاسوسی
formal operations
U
عملیات صوری
global operation
U
عملیات سراسری
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
night operations
U
عملیات شبانه
operating program
U
برنامه عملیات
operation center
U
مرکز عملیات
operation manager
U
مدیر عملیات
operation map
U
نقشه عملیات
infiltration
U
عملیات نفوذی
operationally ready
U
حاضر به عملیات
manual operation
U
عملیات دستی
logical operations
U
عملیات منطقی
limiting operation
U
عملیات محدودکننده
harassing actions
U
عملیات ایذایی
delays
U
عملیات تاخیری
delaying
U
عملیات تاخیری
delay
U
عملیات تاخیری
phasing
U
مراحل عملیات
heat treatment
U
عملیات حرارتی
earth work
U
عملیات خاکی
hot dogging
U
عملیات نمایشی
immediate action
U
عملیات فوری
campaigns
U
عملیات جنگی
electrochemical treatment
U
عملیات الکتروشیمایی
amphibious operation
U
عملیات اب خاکی
hostility
U
عملیات خصمانه
hostilities
U
عملیات خصمانه
combat information center
U
اطاق عملیات
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
concept of operations
U
تدبیر عملیات
radius
U
شعاع عملیات
concrete operations
U
عملیات عینی
subversives
U
عملیات براندازی
subversive
U
عملیات براندازی
flow charts
U
شمای عملیات
chemical operations
U
عملیات شیمیایی
centre of activities
U
مرکز عملیات
business type operation
U
عملیات تجارتی
arithmetic operation
U
عملیات حسابی
airmobile operations
U
عملیات هوارو
airborne battlefield
U
عملیات هوابرد
air operations
U
عملیات هوایی
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
autonomous operation
U
عملیات مستقل
autonomous operation
U
عملیات ازاد
base of operations
U
پایگاه عملیات
base operation
U
عملیات پایگاهی
action deferred
U
تامل در عملیات
block operation
U
عملیات بلوک
building operations
U
عملیات ساختمانی
flow chart
U
شمای عملیات
counter-espionage
U
عملیات ضدجاسوسی
counter espionage
U
عملیات ضدجاسوسی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
countermine
U
عملیات ضد مین
covert operations
U
عملیات مخفی
area of operation
U
منطقه عملیات
covert operations
U
عملیات پنهانی
terrain
U
زمین عملیات
delay action
U
عملیات تاخیری
delaying action
U
عملیات تاخیری
denial operations
U
عملیات ممانعتی
deputy for operations
U
معاونت عملیات
destructive operation
U
عملیات مخرب
divert action
U
عملیات مخالف
conversational operation
U
عملیات محاورهای
counter battery
U
عملیات ضد اتشبار
phase
U
مرحله عملیات
offensives
U
عملیات افندی
offensive
U
عملیات افندی
closing
U
خاتمه عملیات
earthworks
U
عملیات خاکی
sabotaging
U
عملیات تخریبی
sabotages
U
عملیات تخریبی
sabotaged
U
عملیات تخریبی
sabotage
U
عملیات تخریبی
continuity of operations
U
مداومت عملیات
continuity of operations
U
تسلسل عملیات
phases
U
مرحله عملیات
phased
U
مرحله عملیات
dry run
U
عملیات جنگی
scope
U
منظور از عملیات
parallel operation
U
عملیات موازی
over the beach operations
U
عملیات کرانهای
scene of action
U
صحنه عملیات
over the beach operations
U
عملیات ساحلی
operations room
U
اتاق عملیات
terminal operations
U
عملیات بارانداز
terminal operations
U
عملیات اسکلهای
initiatives
U
ابتکار عملیات
initiative
U
ابتکار عملیات
theater of operations
U
صحنه عملیات
thermal treatment
U
عملیات گرمایی
string operation
U
عملیات رشتهای
rescue operation
U
عملیات نجات
rehearsals
U
تکرار عملیات
business type operation
U
عملیات کامپیوتری
scope
U
هدف عملیات
process chart
U
نقشه عملیات
preliminary treatment
U
عملیات مقدماتی
plan of action
U
طرح عملیات
spial
U
عملیات جاسوسی
rehearsal
U
تکرار عملیات
finishing
U
عملیات تکمیل
surface treatment
U
عملیات سطحی
synchronous operation
U
عملیات همزمان
serial operation
U
عملیات سری
operations research
U
تحقیق در عملیات
regions
U
ناحیه عملیات
campaign
U
عملیات جنگی
campaigning
U
عملیات جنگی
campaigned
U
عملیات جنگی
Construction works .
U
عملیات ساختمانی
Military operations.
U
عملیات نظامی
region
U
ناحیه عملیات
psychological operations
U
عملیات روانی
Counter – espionage operations k.
U
عملیات ضد جاسوسی
war room
U
اتاق عملیات
pseudooperation
U
شبه عملیات
operations personal
U
پرسنل عملیات
shortest operating time
U
کوتاهترین زمان عملیات
special operations
U
عملیات مخصوص یا ویژه
solution heat treatment
U
عملیات حرارتی محلول
road reconnaissance
U
عملیات شناسایی جاده ها
stability operations
U
عملیات ارام سازی
sidewalk superintendent
U
نافر عملیات ساختمانی
cycles
U
دوره عملیات یابازی
control center
U
مرکز کنترل عملیات
electroplating shop
U
کارگاه عملیات گالوانیزهای
cycled
U
دوره عملیات یابازی
spial officer
U
افسر عملیات جاسوسی
cycle
U
دوره عملیات یابازی
feinting
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
cease
U
قطع کردن عملیات
search and rescue
U
عملیات تجسس و نجات
ceases
U
قطع کردن عملیات
sand blasting practice
U
عملیات ماسه پاشی
reconnoitring
U
عملیات اکتشافی کردن
reconnoitres
U
عملیات اکتشافی کردن
ceasing
U
قطع کردن عملیات
reconnoitred
U
عملیات اکتشافی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com