English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
landed weight U وزن کالا هنگام تخلیه
landed terms U قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد
staithe U محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
staith U محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation U تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
clearing U تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings U تخلیه محل تخلیه بیماران
unload U تخلیه کردن
evacuate U تخلیه کردن
drained U تخلیه کردن
drain U تخلیه کردن
draining U تخلیه کردن
vacating U تخلیه کردن
vacates U تخلیه کردن
vacated U تخلیه کردن
vacate U تخلیه کردن
disembarks U تخلیه کردن
disembarking U تخلیه کردن
disembarked U تخلیه کردن
disembark U تخلیه کردن
drains U تخلیه کردن
evacuated U تخلیه کردن
to offload U تخلیه کردن
evacuates U تخلیه کردن
evacuating U تخلیه کردن
unloads U تخلیه کردن
disembarkation U تخلیه کردن
unloaded U تخلیه کردن
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
diffusion U تخلیه کردن بافشار
degasify U تخلیه کردن گاز
evacuate U تخلیه مزاج کردن
evacuated U تخلیه مزاج کردن
defecated U تخلیه کردن شکم
road clearance U تخلیه کردن جاده
defecating U تخلیه کردن شکم
exhausts U تخلیه کردن خروج
defecate U تخلیه کردن شکم
evacuates U تخلیه مزاج کردن
defecates U تخلیه کردن شکم
exhaust U تخلیه کردن خروج
evacuating U تخلیه مزاج کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
diffusion U کم کردن از قدرت تخلیه فشار
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
direct objects U کالا اعتراض کردن
release U ترخیص کردن کالا
releases U ترخیص کردن کالا
to offer U عرضه کردن [ کالا]
acceptance of goods U قبول کردن کالا
object U کالا اعتراض کردن
to boycott goods U تحریم کردن کالا
objects U کالا اعتراض کردن
released U ترخیص کردن کالا
objected U کالا اعتراض کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
indirect objects U کالا اعتراض کردن
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
honey combing U روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
corona U تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
coronas U تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
discharges U تخلیه
LSD U تخلیه
evacuating U تخلیه
stripping U تخلیه
exhaust U تخلیه
exhausts U تخلیه
evacuates U تخلیه
unloading U تخلیه
discharge U تخلیه
evacuated U تخلیه
emptying U تخلیه
disembarkation U تخلیه
evacuation U تخلیه
discharged U تخلیه
unstuffing U تخلیه
evacuate U تخلیه
depletion U تخلیه
landing, storage, delivery U تخلیه
brush discharge U تخلیه جارویی
abreaction U تخلیه هیجانی
depopulation U تخلیه جمعیت
discharge U تخلیه بار
tipper U تخلیه کننده
blow off U شیر تخلیه
depletion area U ناحیه تخلیه
air evacuation U تخلیه هوایی
point discharge U تخلیه نقطهای
quitting U تخلیه خانه
quit U تخلیه خانه
bank sluice U دریچه تخلیه
depletion layer U ناحیه تخلیه
discharges U تخلیه بار
depletion zone U ناحیه تخلیه
depletion barrier U ناحیه تخلیه
battlefield evacuation U تخلیه پزشکی
discharges U تخلیه الکتریکی
chain of evacuation U سیستم تخلیه
residual discharge U تخلیه مانده
road clearance U تخلیه جاده
cooling water discharge U تخلیه اب سرد
clearing out [of a place] U تخلیه [فضایی]
corollary discharge U تخلیه تبعی
debarkation net U تور تخلیه
corona discharge U تخلیه الکتریکی
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
rotary discharger U تخلیه گر گردان
self maintained discharge U تخلیه ناوابسته
defecation U تخلیه شکم
relief well U چاه تخلیه
dejecta U تخلیه مدفوع
discharge U تخلیه الکتریکی
coefficient of discharge U ضریب تخلیه
surging discharge U تخلیه نوشی
catharsis U تخلیه هیجانی
lightning discharge current U جریان تخلیه
area evacuation U تخلیه منطقهای
corona discharge U تخلیه کورونا
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
sluiceway U دهانه تخلیه
site clearance U تخلیه کارگاه
discahrge pipe U لوله تخلیه
discharge gate U دریچه تخلیه
electrostatic discharge U تخلیه الکتروستاتیکی
electron discharge U تخلیه الکترونها
electrical discharge U تخلیه برقی
discharge recorder U تخلیه نگار
discharge resistance U مقاومت تخلیه
discharge spout U ناودانه ی تخلیه
discharge valve U سوپاپ تخلیه
discharge end U محل تخلیه
discharge pressure U فشار تخلیه
discharge opening U مجرای تخلیه
discharge opening U راهگاه تخلیه
exhaust chute U ناودان تخلیه
discharge head U ارتفاع تخلیه
discharge voltage U ولتاژ تخلیه
discharge nozzle U فواره تخلیه
evacuant U تخلیه کننده
escape channel U مجرای تخلیه اب
internal discharge U تخلیه داخلی
discharge of chips U تخلیه براده ها
discharge velocity U سرعت تخلیه
drain plug U پیچ تخلیه
sluiced U دریچه تخلیه
sluices U دریچه تخلیه
medical evacuation U تخلیه بهداری
medical evacuation U تخلیه پزشکی
non self maintained discharge U تخلیه وابسته
neural discharge U تخلیه عصبی
medical evacuation U تخلیه بیماران
sluice U دریچه تخلیه
main discharge U تخلیه اصلی
disruptive discharge U تخلیه جرقهای
electric discharge U تخلیه الکتریکی
lightning discharge U تخلیه اتمسفری
undulatory discharge U تخلیه مواج
oscillating discharge U تخلیه مواج
discharger of a capacitor U تخلیه خازن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com