English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct objects U کالا اعتراض کردن
indirect objects U کالا اعتراض کردن
object U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
objects U کالا اعتراض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
protested U اعتراض اعتراض کردن
protest U اعتراض اعتراض کردن
protests U اعتراض اعتراض کردن
protesting U اعتراض اعتراض کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
protestingly U بطور اعتراض ازروی اعتراض
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
fulminated U اعتراض کردن
obtest U اعتراض کردن
fussing U اعتراض کردن
protests U اعتراض کردن
fulminate U اعتراض کردن
appose U اعتراض کردن
contest U اعتراض کردن
contests U اعتراض کردن
contested U اعتراض کردن
contesting U اعتراض کردن
to e. a protest U اعتراض کردن
impugns U اعتراض کردن
to enter a protest U اعتراض کردن
fusses U اعتراض کردن
impugning U اعتراض کردن
exept U اعتراض کردن
objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض کردن
to a on or upon U اعتراض کردن بر
fuss U اعتراض کردن
impugn U اعتراض کردن
objected U اعتراض کردن
take exception to U اعتراض کردن به
object U اعتراض کردن
protest U اعتراض کردن
protested U اعتراض کردن
fulminates U اعتراض کردن
squawks U اعتراض کردن
protesting U اعتراض کردن
squawked U اعتراض کردن
squawk U اعتراض کردن
except U اعتراض کردن
fussed U اعتراض کردن
objecting U اعتراض کردن
impugned U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض کردن
to take exception to anything U به چیزی اعتراض کردن
condemnations U محکوم کردن اعتراض
to cry shame upon U اعتراض سخت بر...کردن
condemnation U محکوم کردن اعتراض
to protest against something U به چیزی اعتراض کردن
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
to venture on an objection U باجرات اعتراض به کسی کردن
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
releases U ترخیص کردن کالا
to offer U عرضه کردن [ کالا]
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
release U ترخیص کردن کالا
released U ترخیص کردن کالا
acceptance of goods U قبول کردن کالا
to boycott goods U تحریم کردن کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
exceptions U اعتراض
condemnation U اعتراض
exception U اعتراض
condemnations U اعتراض
protests U اعتراض
protesting U اعتراض
protested U اعتراض
protestations U اعتراض
impeachment U اعتراض
challenged U اعتراض
objections U اعتراض
objection U اعتراض
challenges U اعتراض
protest U اعتراض
protestation U اعتراض
remonstrance U اعتراض
challenge U اعتراض
impugnment U اعتراض
impugnation U اعتراض
contestation U اعتراض
power of reservation U حق اعتراض
animadversion U اعتراض
protest U اعتراض رسمی
objectors U اعتراض کننده
unquestioning U غیرقابل اعتراض
contestable U قابل اعتراض
objector U اعتراض کننده
protesting U اعتراض رسمی
protested U اعتراض رسمی
implicit U بلا اعتراض
challengeable U قابل اعتراض
kicker U اعتراض کننده
controvertible U قابل اعتراض
unquestionable U غیرقابل اعتراض
object U اعتراض داشتن
objectionable U قابل اعتراض
contested U اعتراض داشتن بر
direct objects U اعتراض داشتن
disputable U اعتراض پذیر
contest U اعتراض داشتن بر
remonstrance U تعرض اعتراض
objects U اعتراض داشتن
bill of exception U اعتراض نامه
objecting U اعتراض داشتن
objected U اعتراض داشتن
impugnable U قابل اعتراض
indirect objects U اعتراض داشتن
demurrable U اعتراض پذیر
defiance U مقاومت اعتراض
unlikely U قابل اعتراض
condemnable U قابل اعتراض
contests U اعتراض داشتن بر
demurrer U اعتراض کننده
demurrant U اعتراض کننده
unobjectionable U اعتراض ناپذیر
protests U اعتراض رسمی
exceptionable U اعتراض پذیر
protest for non acceptance U اعتراض نکول
contesting U اعتراض داشتن بر
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
objectionably U بطور قابل اعتراض
impugned U مورد اعتراض قراردادن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
disputability U قابل اعتراض بودن
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
impugns U مورد اعتراض قراردادن
impugning U مورد اعتراض قراردادن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
retour sans protet U اعاده بدون اعتراض
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
loud-mouthed U اهل جیغ و داد و اعتراض
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protested U اعتراض به رای داور کشتی
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests U اعتراض به رای داور کشتی
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
protest U اعتراض به رای داور کشتی
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
I strongly protest against such allegations! U من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com