English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commodities U کالای مصرفی
commodity U کالای مصرفی
consumer goods U کالای مصرفی
consumer's goods U کالای مصرفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
commodity market U بازار کالای مصرفی
expendable property U کالای مصرفی اماد مصرفی
Other Matches
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
needlessness U بی مصرفی
input U مصرفی
inputted U مصرفی
disposability U مصرفی
disutility U بی مصرفی
consumer goods U اشیاء مصرفی
consumables U کالاهای مصرفی
consumable stock U موجودی مصرفی
consumable U ماده مصرفی
nonexpendable U غیر مصرفی
consumer goods U کالاهای مصرفی
affluent society U جامعه مصرفی
coloring agent U رنگ مصرفی
consumer industries U صنایع مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
autoconsumption U خود مصرفی
consumer capital U سرمایه مصرفی
expendable items U اقلام مصرفی
expendable supplies U کالاهای مصرفی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
consumption diseconomies U زیانهای مصرفی
consumption goods U کالاهای مصرفی
consumption credit U اعتبار مصرفی
consumption lending U وام مصرفی
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
exposure dose U مقدار دوز مصرفی
expendable items U اقلام مصرفی شدنی
bar stock U ماده اولیه مصرفی
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
durable consumption goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumption economies U صرفه جوئیهای مصرفی
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
name U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
names U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
make up feed U اب مصرفی دیگ بخار ناو
consumable U اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
conspicuious consumption U مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
transubstantiation U اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
consumer brand U کالای پر مصرف
consignment U کالای امانی
consigned inventory U کالای امانی
labeled cargo U کالای ویژه
luxury good U کالای لوکس
final goods U کالای نهائی
fakement U کالای قلب
dead stock U کالای بنجل
end item U کالای ضروری
economic good U کالای اقتصادی
business goods U کالای تولیدی
free good U کالای رایگان
frustrated cargo U کالای سرگردان
in wards U کالای رسیده
inferior good U کالای پست
bonded good U کالای گمرکی
goods in pledge U کالای گروی
knit goods U کالای کش بافت
goods afloat U کالای در راه
class i property U کالای طبقه 1
class ii property U کالای طبقه 2
flotsam U کالای اب اورده
giffen good U کالای گیفن
frustrated cargo U کالای متروکه
easy commodity U کالای نا مرغوب
rip-offs U کالای قلابی
rip-off U کالای قلابی
limited edition U کالای محدود
general cargo U کالای معمولی
wage good U کالای مزدی
import U کالای رسیده
import U کالای وارده
imported U کالای رسیده
imported U کالای وارده
importing U کالای رسیده
importing U کالای وارده
Contraband goods. U کالای قا چاق
jetsam U کالای اب اورد
merchandise U کالای تجارتی
delivery U کالای ارسالی
consignment U کالای ارسالی
shipment [American] U کالای ارسالی
the goods in question U کالای موردبحث
limited editions U کالای محدود
shoddy U کالای تقلبی
smuggled goods U کالای قاچاق
consignments U کالای امانی
scaron U کالای کمیاب
stapling U کالای عمده
purpose made U کالای سفارشی
normal good U کالای معمولی
normal good U کالای عادی
naval stores U کالای دریایی
stolen goods U کالای مسروقه
stapled U کالای عمده
contraband U کالای قاچاق
contraband U کالای غیرمجاز
smuggled merchandise U کالای قاچاق
staple U کالای عمده
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
finished product U کالای اماده فروش
importable U کالای قابل واردکردن
delivery U کالای ارسال شده
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
stock in trade U موجودی کالای مغازه
inbound cargo U کالای تخلیه نشده
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
consignment U کالای ارسال شده
we d. in silks U ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods U این کالای ما تمام شد
secondary item U کالای تدارکاتی فرعی
the free list U صورت کالای بی گمرک
inwards U واردات کالای رسیده
r. ofanyone's chattles U پس دادن کالای کسی
pilefered shipment U کالای حراج شده
staple goods U کالای بسیار ضروری
permit goods coveredby U کالای موضوع پروانه
shipment [American] U کالای ارسال شده
swag U کالای دزدیده شده
velveting U کالای مخملی مخمل
scrap-heap U انبار کالای قراضه
consignee U گیرنده کالای ارسالی
consignment U محموله کالای ارسالی
shipment U کالای در حال حمل
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
shipments U کالای در حال حمل
perishable U کالای فاسد شدنی
perishable U کالای سریع الفساد
dead stock U کالای بدون خریدان
perishable U کالای فاسد شونده
standard U کالای جانشین رزمی
wreckage U کالای بازیافتی از کشتی و.....
consignment U کالای امانت فروش
consignments U محموله کالای ارسالی
consignments U کالای امانت فروش
standards U کالای جانشین رزمی
ban item U کالای ممنوع الورود
scrap heap U انبار کالای قراضه
autos U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
ship ton U وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
bulk cargo U کالای بسته بندی نشده
shipment U کالای حمل شده باکشتی
ocean manifest U بارنامه حمل کالای دریایی
jettison U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning U بدریا ریزی کالای کشتی
merchandies U معامله کردن کالای تجارتی
jettisons U بدریا ریزی کالای کشتی
shipments U کالای حمل شده باکشتی
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
common goods U کالای مورد نیاز عموم
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
ware U کالای فروشی پرهیز کردن از
wares U کالای فروشی پرهیز کردن از
export U بیرون بردن کالای صادره
exported U بیرون بردن کالای صادره
exporting U بیرون بردن کالای صادره
joint product offer U فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
exclusion principle U درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
inbound cargo U کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
sea borne goods U کالای حمل شده بوسیله دریا
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
obligated stocks U کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
staple U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
bulk carriers U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com