English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
staple U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapling U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
punch-line U جمله اساسی واصلی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch line U جمله اساسی واصلی
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
frustrated cargo U کالای متروکه
contraband U کالای غیرمجاز
stapling U کالای عمده
free good U کالای رایگان
merchandise U کالای تجارتی
contraband U کالای قاچاق
limited editions U کالای محدود
frustrated cargo U کالای سرگردان
general cargo U کالای معمولی
importing U کالای وارده
import U کالای وارده
stolen goods U کالای مسروقه
purpose made U کالای سفارشی
import U کالای رسیده
smuggled merchandise U کالای قاچاق
smuggled goods U کالای قاچاق
jetsam U کالای اب اورد
end item U کالای ضروری
imported U کالای وارده
the goods in question U کالای موردبحث
limited edition U کالای محدود
dead stock U کالای بنجل
wage good U کالای مزدی
flotsam U کالای اب اورده
final goods U کالای نهائی
fakement U کالای قلب
easy commodity U کالای نا مرغوب
importing U کالای رسیده
economic good U کالای اقتصادی
scaron U کالای کمیاب
business goods U کالای تولیدی
inferior good U کالای پست
knit goods U کالای کش بافت
normal good U کالای معمولی
labeled cargo U کالای ویژه
class ii property U کالای طبقه 2
consignments U کالای امانی
shoddy U کالای تقلبی
commodity U کالای مصرفی
commodities U کالای مصرفی
bonded good U کالای گمرکی
imported U کالای رسیده
class i property U کالای طبقه 1
consignment U کالای امانی
normal good U کالای عادی
in wards U کالای رسیده
luxury good U کالای لوکس
goods in pledge U کالای گروی
goods afloat U کالای در راه
consumer goods U کالای مصرفی
Contraband goods. U کالای قا چاق
rip-offs U کالای قلابی
rip-off U کالای قلابی
staple U کالای عمده
giffen good U کالای گیفن
stapled U کالای عمده
consumer brand U کالای پر مصرف
consumer's goods U کالای مصرفی
delivery U کالای ارسالی
shipment [American] U کالای ارسالی
naval stores U کالای دریایی
consigned inventory U کالای امانی
consignment U کالای ارسالی
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
wreckage U کالای بازیافتی از کشتی و.....
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
commodity market U بازار کالای مصرفی
perishable U کالای فاسد شدنی
r. ofanyone's chattles U پس دادن کالای کسی
perishable U کالای فاسد شونده
permit goods coveredby U کالای موضوع پروانه
ban item U کالای ممنوع الورود
dead stock U کالای بدون خریدان
pilefered shipment U کالای حراج شده
finished product U کالای اماده فروش
perishable U کالای سریع الفساد
consignee U گیرنده کالای ارسالی
shipment U کالای در حال حمل
consignment U کالای امانت فروش
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
velveting U کالای مخملی مخمل
we d. in silks U ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods U این کالای ما تمام شد
standards U کالای جانشین رزمی
delivery U کالای ارسال شده
consignment U کالای ارسال شده
shipment [American] U کالای ارسال شده
importable U کالای قابل واردکردن
inbound cargo U کالای تخلیه نشده
scrap heap U انبار کالای قراضه
scrap-heap U انبار کالای قراضه
shipments U کالای در حال حمل
inwards U واردات کالای رسیده
secondary item U کالای تدارکاتی فرعی
stock in trade U موجودی کالای مغازه
consignments U کالای امانت فروش
staple goods U کالای بسیار ضروری
consignments U محموله کالای ارسالی
consignment U محموله کالای ارسالی
standard U کالای جانشین رزمی
swag U کالای دزدیده شده
the free list U صورت کالای بی گمرک
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
export U بیرون بردن کالای صادره
shipments U کالای حمل شده باکشتی
exporting U بیرون بردن کالای صادره
merchandies U معامله کردن کالای تجارتی
bulk cargo U کالای بسته بندی نشده
jettison U بدریا ریزی کالای کشتی
ship ton U وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
jettisoning U بدریا ریزی کالای کشتی
exported U بیرون بردن کالای صادره
ocean manifest U بارنامه حمل کالای دریایی
jettisoned U بدریا ریزی کالای کشتی
common goods U کالای مورد نیاز عموم
shipment U کالای حمل شده باکشتی
jettisons U بدریا ریزی کالای کشتی
wares U کالای فروشی پرهیز کردن از
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
ware U کالای فروشی پرهیز کردن از
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
sea borne goods U کالای حمل شده بوسیله دریا
inbound cargo U کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
exclusion principle U درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
joint product offer U فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bulk carriers U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
durable goods U کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
general stores U فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
tie in sales U فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
shipment U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
obligated stocks U کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
back order U قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
wreck U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com