Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to launch a product with much fanfare
U
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scene
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
scenes
U
مجلس پرده جزء صحنه نمایش صحنه
dress rehearsal
U
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
dress rehearsals
U
اخرین تمرین نمایش که بازیگران بالباس کامل نمایش بر روی صحنه میایند
stages
U
صحنه نمایش
proscenium
U
صحنه نمایش
stage
U
صحنه نمایش
prosceniums
U
صحنه نمایش
props
U
اثاثیه صحنه نمایش
stagestruck
U
عاشق صحنه نمایش
to go on stage
U
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
spotlighting
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlighted
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
spotlight
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
forestage
U
قسمت جلو امده صحنه نمایش
spotlights
U
شخصی که در زیرنورافکن صحنه نمایش قرارگرفته
offstage
U
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
footlights
U
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
theater
U
صحنه عملیات صحنه
text
U
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
analog
U
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
texts
U
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
hoop-las
U
هیاهو
fanfare
U
هیاهو
pother
U
هیاهو
hullaballoo
U
هیاهو
hullabaloo
U
هیاهو
obstreperoussness
U
هیاهو
obstreperously
U
با هیاهو
hullabaloos
U
هیاهو
commotion
U
هیاهو
to-do
U
هیاهو
ruckus
U
هیاهو
tizzy
U
هیاهو
hubbub
U
هیاهو
stir about
U
پر هیاهو
fanfares
U
هیاهو
explosion
U
هیاهو
explosions
U
هیاهو
hoop-la
U
هیاهو
to do
U
هیاهو
rackety
U
پر هیاهو
loss leader
U
کالایی که با قیمت پایین
focussing
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colours
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
clatter
U
هیاهو کردن
clatters
U
هیاهو کردن
clattered
U
هیاهو کردن
clattering
U
هیاهو کردن
fast moving stock
U
کالایی که به سرعت فروخته میشود
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
loss leader
U
کالایی که با ضرر فروخته میشود
swashbuckle
U
هیاهو ودعوا کردن
public good
U
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
duopoly
U
وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
charivari
U
صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
donnybrook
U
فریاد پرسر وصدا هیاهو
leading article
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
leading articles
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
NDR
U
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
lagan
U
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
dutiable goods
U
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
flotsam and jetsam
U
کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
transit duty
U
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
short lot
U
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
prize
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
swashbuckler
U
ادم دعوایی وپر هیاهو وغره دارای زرق وبرق
cartels
U
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartel
U
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
scan
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
monitored
U
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
image
[ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
monitors
U
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitor
U
واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
screenful
U
فریم کامل اطلاعات نمایش داده شده روی صفحه نمایش
menus
U
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
name part
U
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
graphic
U
صفحه نمایش کامپیوتری که اطلاعات گرافیکی را میتواند نمایش دهد
paged
U
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
pages
U
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
page
U
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
menu
U
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
intermezzo
U
حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
window
U
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
marching display
U
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
roll scroll
U
متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
animations
U
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
animation
U
ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش
screening, screenings
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
pop down menu
U
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
screened
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
texts
U
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
screen
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
edited
U
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
edit
U
فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
previews
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
preview
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
text
U
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
resolution
U
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
dot
U
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
resolutions
U
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
animation
U
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
non destructive cursor
U
نشانه گر در صفحه نمایش که حروف نمایش داده شده را با عبور از آنها پاک نمیکند
format
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
formats
U
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
animations
U
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
ansi
U
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
wetzel
U
عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
dotting
U
آداپتور نمایش که به نرم افزار اجازه کنترل هر پیکسل را میدهد روی صفحه نمایش
area
U
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
areas
U
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
composition and make up terminal
U
صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
high resolution bit mapped display
U
تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش
graphics
U
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
enhanced
U
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
mats
U
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mat
U
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
enhances
U
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhancing
U
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhance
U
صفحه نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
splash screen
U
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
snowing
U
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snowed
U
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow
U
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snows
U
واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
screened
U
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen
U
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings
U
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screens
U
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
alphanumeric
U
وسیله نمایش که حروف و اعداد را نمایش میدهد
resolutions
U
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
resolution
U
تعدادپکیسلهای کامپیوترقابل نمایش روی صفحه نمایش
brand loyalty
U
وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
scrolls
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
data scope
U
یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
scroll
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
enhances
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhance
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhanced
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhancing
U
در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
divertissement
U
بالت یا نمایش بین پردههای نمایش
to put on the stage
U
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
loss leader
U
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
arenas
U
صحنه
arena
U
صحنه
frame
U
صحنه
stage
U
صحنه
stages
U
صحنه
peals
U
ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
peal
U
ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
pealed
U
ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
pealing
U
ترق وتروق کردن هیاهو وغوغا کردن
antialiasing
U
تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
formats
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
cockpit
U
صحنه تئاتر
cockpits
U
صحنه تئاتر
frame frequency
U
بسامد صحنه
scene of action
U
صحنه عملیات
picturing
U
دیدن شی یا صحنه
stage
U
در صحنه فاهرشدن
Behind the scene.
U
پشت صحنه
primal scene
U
صحنه اغازین
scenarist
U
صحنه ارا
histrionics
U
صحنه سازی
campaigning
U
صحنه نبرد
intratheater
U
در داخل صحنه
stages
U
در صحنه فاهرشدن
campaign
U
صحنه نبرد
campaigned
U
صحنه نبرد
shipboard
U
صحنه کشتی
campaigns
U
صحنه نبرد
miseenscene
U
صحنه سازی
pictured
U
دیدن شی یا صحنه
ring
U
صحنه ورزش
settings
U
صحنه واقعه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com