English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
merit goods U کالاهای مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consolidation container U کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods U کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
perishable goods U کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
optimum U مطلوب
coveted U مطلوب
favourites U مطلوب
favourite U مطلوب
favorites U مطلوب
optimum U حد مطلوب
favorable U مطلوب
optimal U حد مطلوب
desired U مطلوب
indign U نا مطلوب
favourite or vor U مطلوب
favorite U مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum speed U سرعت مطلوب
ideals U کمال مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
optimum point U نقطه مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
ideal U کمال مطلوب
at a premium U بسیار مطلوب
lief U مطلوب مایل
safe velocity U سرعت مطلوب
target profit U سود مطلوب
optimum U حالت مطلوب
desirable U خواستنی مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
favourable U موافق مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
optimal U مربوط به کمال مطلوب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
towardly U امید بخش مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
eligible U واجد شرایط مطلوب
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
goods inwards U کالاهای دریافتی
goods in transit U کالاهای عبوری
purpose made U کالاهای خاص
goods intake U کالاهای دریافتی
fancy goods U کالاهای تجملی
durables U کالاهای بادوام
social good U کالاهای اجتماعی
differentiated products U کالاهای متفاوت
differentiated products U کالاهای ناهمگن
durable goods U کالاهای بادوام
soft goods U کالاهای بی دوام
expendable supplies U کالاهای مصرفی
goods receiving U کالاهای دریافتی
public goods U کالاهای عمومی
substitute goods U کالاهای جانشین
producer's goods U کالاهای مولد
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
merit goods U کالاهای ایده ال
mixed goods U کالاهای مختلط
nondurable goods U کالاهای بی دوام
producer goods U کالاهای تولیدی
supporting goods U کالاهای حمایتی
visibles U کالاهای مرئی
producer goods U کالاهای سرمایهای
spot goods U کالاهای موجود
labor intensive goods U کالاهای کاربر
goods on consignment U کالاهای امانی
hazardous goods U کالاهای خطرناک
heavy goods U کالاهای سنگین
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
prohibited goods U کالاهای ممنوعه
intermediate goods U کالاهای واسطهای
intermediate goods U کالاهای واسطه
investment goods U کالاهای سرمایهای
inwards goods U کالاهای وارداتی
social good U کالاهای عمومی
imports U کالاهای وارداتی
exports U کالاهای صادراتی
complementary goods U کالاهای مکمل
luxury goods U کالاهای تشریفاتی
luxury goods U کالاهای تجملی
consumer goods U کالاهای مصرفی
collective goods U کالاهای جمعی
attractive goods U کالاهای جذاب
available goods U کالاهای موجود
capital goods U کالاهای سرمایهای
consumables U کالاهای مصرفی
necessities U کالاهای ضروری
consumption goods U کالاهای مصرفی
commercial items U کالاهای تجارتی
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
spot goods U کالاهای اماده تحویل
intermediate stock U کالاهای نیمه تمام
fabrication U کالاهای ساخته شده
stock accounting U حساب کالاهای موجود
visibles U کالاهای قابل رویت
stock market U بورس کالاهای مختلف
semi luxury goods U کالاهای نیمه تجملی
stock markets U بورس کالاهای مختلف
overdue goods U کالاهای تحویل نشده
perishable goods U کالاهای فاسد شدنی
prohibited goods U کالاهای منع شده
secondhand goods U کالاهای دست دوم
semi durable goods U کالاهای نیمه بادوام
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
semi finished goods U کالاهای نیمه ساخته
man made goods U کالاهای ساخت بشر
finished goods U کالاهای ساخته شده
goods intake U کالاهای درحال تحویل
free list U صورت کالاهای بی گمرک
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
durable consumption goods U کالاهای مصرفی بادوام
finished goods U کالاهای اماده فروش
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
service stock U اماد و کالاهای جنگی
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
delivery note U فهرست کالاهای در حال حمل
jetsam U کالاهای به دریا ریخته شده
silk manufactures of home U کالاهای ابریشمی ساخت میهن
catalogs U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
extreport trade U صادرات مجدد کالاهای وارداتی
catalogued U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloguing U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloging U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloged U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
catalogue U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
ten cent store U فروشگاه دارای کالاهای ارزان
rationed goods U کالاهای جیره بندی شده
catalogues U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
articlcs of virtu U کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
Goods to declare U همراه داشتن کالاهای گمرکی
general cargo rates U نرخهای حمل کالاهای متفرقه
job lot U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
finished goods stock U موجودی کالاهای تمام شده
excise taxes U مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
Nothing to declare U همراه نداشتن کالاهای گمرکی
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
salvor U نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
finished U کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
consumable U اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
packing list U صورت کالاهای بسته بندی شده
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
durable goods U کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
field stockade U کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
stores U کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com