Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
necessities
U
کالاهای ضروری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consolidation container
U
کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods
U
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
producer's goods
U
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
perishable goods
U
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
major
<adj.>
U
ضروری
substantive
[essential]
<adj.>
U
ضروری
quintessential
<adj.>
U
ضروری
acute
<adj.>
U
ضروری
vital
<adj.>
U
ضروری
essential
<adj.>
U
ضروری
essentials
U
ضروری
essential
U
ضروری
urgent
U
ضروری
expeditious
U
ضروری
imperatives
U
ضروری
imperative
U
ضروری
inevitable
<adj.>
U
ضروری
obligate
U
ضروری
emergencies
U
ضروری
unalienable
<adj.>
U
ضروری
urgency
U
ضروری
indispensable
<adj.>
U
ضروری
inalienable
<adj.>
U
ضروری
unalterable
<adj.>
U
ضروری
must
U
ضروری
necessary
U
ضروری
needful
U
ضروری
exigent
U
ضروری
absolute
<adj.>
U
ضروری
emergency
U
ضروری
inessentials
U
غیر ضروری
of vital importance
U
خیلی ضروری
essential elements
U
عناصر ضروری
essential supply
U
اماد ضروری
non essential
U
غیر ضروری
indispensability
U
خرج ضروری
unessential
U
غیر ضروری
to make a point of
U
ضروری دانستن
end item
U
کالای ضروری
indispansably
U
بطور ضروری
inessential
U
غیر ضروری
essential elements
U
وسایل ضروری
unnecessary
U
غیر ضروری
unnecessarily
U
غیر ضروری
requisite
U
چیز ضروری
undue
U
غیر ضروری
vitally
U
بطور ضروری
immediate
U
انی ضروری
to be essential
[necessary]
U
ضروری
[واجب]
بودن
non essential
U
چیز غیر ضروری
staple food
U
مواد غذائی ضروری
indispensable
U
چاره نا پذیر ضروری
staple goods
U
کالای بسیار ضروری
keyitem
U
اقلام ضروری و حیاتی
it is unnecessary
U
غیر ضروری است
uncalled-for
U
غیر ضروری ناخوانده
uncalled for
U
غیر ضروری ناخوانده
mission essential
U
ضروری برای انجام ماموریت
superfluous
U
غیر ضروری اطناب امیز
frills
U
چیز بیخود یاغیر ضروری
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
U
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
frill
U
چیز بیخود یاغیر ضروری
individual reserves
U
وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
littered
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littering
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
U
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
highs
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highest
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
proprietary goods
U
کالاهای اختصاصی
public goods
U
کالاهای عمومی
purpose made
U
کالاهای خاص
substitute goods
U
کالاهای جانشین
goods on consignment
U
کالاهای امانی
supporting goods
U
کالاهای حمایتی
goods receiving
U
کالاهای دریافتی
goods inwards
U
کالاهای دریافتی
goods intake
U
کالاهای دریافتی
goods in transit
U
کالاهای عبوری
hazardous goods
U
کالاهای خطرناک
inwards goods
U
کالاهای وارداتی
prohibited goods
U
کالاهای ممنوعه
mixed goods
U
کالاهای مختلط
nondurable goods
U
کالاهای بی دوام
merit goods
U
کالاهای ایده ال
expendable supplies
U
کالاهای مصرفی
social good
U
کالاهای اجتماعی
producer goods
U
کالاهای سرمایهای
labor intensive goods
U
کالاهای کاربر
soft goods
U
کالاهای بی دوام
social good
U
کالاهای عمومی
investment goods
U
کالاهای سرمایهای
producer goods
U
کالاهای تولیدی
merit goods
U
کالاهای مطلوب
intermediate goods
U
کالاهای واسطه
intermediate goods
U
کالاهای واسطهای
producer's goods
U
کالاهای مولد
spot goods
U
کالاهای موجود
durables
U
کالاهای بادوام
differentiated products
U
کالاهای متفاوت
consumer goods
U
کالاهای مصرفی
consumption goods
U
کالاهای مصرفی
luxury goods
U
کالاهای تجملی
attractive goods
U
کالاهای جذاب
available goods
U
کالاهای موجود
capital goods
U
کالاهای سرمایهای
consumables
U
کالاهای مصرفی
complementary goods
U
کالاهای مکمل
commercial items
U
کالاهای تجارتی
collective goods
U
کالاهای جمعی
differentiated products
U
کالاهای ناهمگن
durable goods
U
کالاهای بادوام
exports
U
کالاهای صادراتی
Consumer ( consrmers ) goods .
U
کالاهای مصرفی
fancy goods
U
کالاهای تجملی
luxury goods
U
کالاهای تشریفاتی
heavy goods
U
کالاهای سنگین
visibles
U
کالاهای مرئی
imports
U
کالاهای وارداتی
semi finished goods
U
کالاهای نیمه ساخته
semi luxury goods
U
کالاهای نیمه تجملی
overdue goods
U
کالاهای تحویل نشده
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
perishable goods
U
کالاهای فاسد شدنی
semi durable goods
U
کالاهای نیمه بادوام
secondhand goods
U
کالاهای دست دوم
service stock
U
اماد و کالاهای جنگی
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
prohibited goods
U
کالاهای منع شده
stock markets
U
بورس کالاهای مختلف
spot goods
U
کالاهای اماده تحویل
nonessential goods
U
کالاهای غیر اساسی
stock accounting
U
حساب کالاهای موجود
free list
U
صورت کالاهای بی گمرک
finished goods
U
کالاهای اماده فروش
consumer durables
U
کالاهای مصرفی پر دوام
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
finished goods
U
کالاهای ساخته شده
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
intermediate stock
U
کالاهای نیمه تمام
damaged shipments
U
کالاهای اسیب دیده
fabrication
U
کالاهای ساخته شده
nondurable consumer goods
U
کالاهای مصرفی بی دوام
commodity loading
U
بارگیری کالاهای مختلف
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
visibles
U
کالاهای قابل رویت
man made goods
U
کالاهای ساخت بشر
consumer durable goods
U
کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods
U
کالاهای مصرفی بادوام
consumer nondurables
U
کالاهای مصرفی بی دوام
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
silk manufactures of home
U
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
Goods to declare
U
همراه داشتن کالاهای گمرکی
ten cent store
U
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
catalogues
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
jetsam
U
کالاهای به دریا ریخته شده
general cargo rates
U
نرخهای حمل کالاهای متفرقه
delivery note
U
فهرست کالاهای در حال حمل
catalogue
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
excise taxes
U
مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
cataloging
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
finished goods stock
U
موجودی کالاهای تمام شده
extreport trade
U
صادرات مجدد کالاهای وارداتی
cataloged
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
farm price supports
U
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
catalogued
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
index of consumer prices
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
intermediate stock
U
موجودی کالاهای درحال ساخت
articlcs of virtu
U
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
rationed goods
U
کالاهای جیره بندی شده
job lot
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
consumer price index
U
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
cataloguing
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
marketable goods
U
کالاهای قابل عرضه به بازار
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
catalogs
U
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
calling sequence
U
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
cornering the market
U
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
consumable
U
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
bonded store
U
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
packing list
U
صورت کالاهای بسته بندی شده
finished
U
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
demand factors
U
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
salvor
U
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
durable goods
U
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
goods on approval
U
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
stores
U
کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
field stockade
U
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com