Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To sponge on some one .
U
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parasitism
U
کاسه لیسی
toadyism
U
مداهنه کاسه لیسی
sycophancy
U
مفت خوری کاسه لیسی
fraise
U
چاپلوسی چاپلوسی کردن
sweet talk
U
چاپلوسی کردن
butters
U
چاپلوسی کردن
buttering
U
چاپلوسی کردن
flatters
U
چاپلوسی کردن
buttered
U
چاپلوسی کردن
butter
U
چاپلوسی کردن
fleech
U
چاپلوسی کردن
flatter
U
چاپلوسی کردن
collogue
U
چاپلوسی کردن
truckle
U
چاپلوسی کردن
to oil one's tongue
U
چاپلوسی کردن
wagtails
U
چاپلوسی کردن
wagtail
U
چاپلوسی کردن
to talk with the tongues of angels
<idiom>
U
چاپلوسی کردن
to speak with a sweet tongue
<idiom>
U
چاپلوسی کردن
gloze
U
چاپلوسی کردن
blandish
U
نوازش کردن چاپلوسی کردن
soft-soaps
U
چاپلوسی کردن تملق
lay it on with trowel
U
اشکارا چاپلوسی کردن
soft-soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
U
چاپلوسی کردن تملق
pour it on thick
<idiom>
U
ماهرانه چاپلوسی کردن از
soft soap
U
چاپلوسی کردن تملق
to butter somebody up
U
برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody
U
برای کسی چاپلوسی کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
U
برای کسی چاپلوسی کردن
toady
U
کاسه لیس مداهنه کردن
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
suck up to some one
U
پیش کسی خود شیرینی کردن پیش کسی چاپلوسی کردن
slaver
U
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
There are wheels within wheels .
U
کاسه ای زیر نیم کاسه است
penilingus
U
قضیب لیسی
cunnilingus
U
فرج لیسی
cunnilinctus
U
فرج لیسی
fellatio
U
قضیب لیسی
sliminess
U
چاپلوسی
obsequiousness
U
چاپلوسی
flattery
U
چاپلوسی
sycophancy
U
چاپلوسی
soft-soaps
U
چاپلوسی
soft-soaping
U
چاپلوسی
lip service
U
چاپلوسی
soft-soaped
U
چاپلوسی
soft-soap
U
چاپلوسی
soft soap
U
چاپلوسی
lip-service
U
چاپلوسی
toadyism
U
چاپلوسی
flunkeyism
U
چاپلوسی
subservience
U
چاپلوسی
adulation
U
چاپلوسی
subserviency
U
چاپلوسی
subservience or cy
U
کمک چاپلوسی
blarney
U
چاپلوسی مداهنه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
grease
U
چاپلوسی روغن زدن
cajoled
U
گول زدن چاپلوسی
play up to someone
<idiom>
U
با چاپلوسی سودبدست آوردن
cajoles
U
گول زدن چاپلوسی
cajoling
U
گول زدن چاپلوسی
double talk
U
چاپلوسی و زبان بازی
greasing
U
چاپلوسی روغن زدن
greased
U
چاپلوسی روغن زدن
cajole
U
گول زدن چاپلوسی
courtliness
U
نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
parrotry
U
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
cotyla
U
کاسه
craniums
U
کاسه سر
lump sum
U
یک کاسه
cupule
U
کاسه
pappus
U
کاسه گل
in a lump sum
U
یک کاسه
cranium
U
کاسه سر
bowl
کاسه
bowls
U
کاسه
crania
U
کاسه سر
lump sums
U
یک کاسه
calyx
U
کاسه گل
messmate
U
هم کاسه
socket
کاسه
sockets
U
کاسه
skull
U
کاسه سر
skulls
U
کاسه سر
chalice
U
کاسه
chalices
U
کاسه
mazard
U
کاسه
drinking cup
U
کاسه
calycle
U
کاسه گل
calix
U
کاسه گل
stuffing box
U
کاسه نمد
lickspittle
U
کاسه لیس
patellae
U
کاسه زانو
kneecap
U
کاسه زانو
kneecaps
U
کاسه زانو
kegler
U
کاسه ساز
bowls
U
کاسه رهنما
patella
U
کاسه زانو
corolla
U
جام گل کاسه گل
craniography
U
شرح کاسه سر
socket
کاسه چشم
socket
کاسه بندگاه
lickspittle
U
کاسه لیس
kneepan
U
کاسه زانو
cup seal
U
بوبند کاسه
eye socket
کاسه چشم
kiss-ass
[American E]
U
کاسه لیس
ass-kisser
[American E]
U
کاسه لیس
husks
U
غلاف یا کاسه گل
bootlicker
U
کاسه لیس
eyehole
U
کاسه چشم
knee pan
U
کاسه زانو
oil seal
U
کاسه نمد
knee cap
U
کاسه زانو
arse-licker
U
کاسه لیس
cranial nerve
U
عصب کاسه سر
brainpan
U
کاسه مغز
fawner
U
کاسه لیس
toady
U
کاسه لیس
brown-noser
U
کاسه لیس
sealings
U
کاسه نمدها
suck-up
U
کاسه لیس
scal
U
کاسه نمد
ball bearings
U
کاسه ساچمه
yes-man
U
کاسه لیس
bowl
U
کاسه رهنما
ball bearing
U
کاسه ساچمه
A bowl hotter than the soup it contains.
<proverb>
U
کاسه از آش گرمتر.
eye sockets
U
کاسه چشم
scutum
U
کاسه زانو
minion
U
کاسه لیس
turtleback
U
کاسه پشت
flower cup
U
غلاف کاسه گل
eager beaver
U
کاسه گرم تر از اش
hard shell
U
کاسه دار
sockets
U
کاسه بندگاه
husk
U
غلاف یا کاسه گل
glene
U
کاسه مفصل
glene
U
کاسه چشم
seal
U
کاسه نمد
stooge
U
کاسه لیس
doormat
U
کاسه لیس
dipper stick
U
کاسه بیل
seals
U
کاسه نمد
cat's paw
U
کاسه لیس
puppet
U
کاسه لیس
loricate
U
کاسه دار
porringer
U
کاسه اش خوری
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
stifle bone
U
کاسه زانوی اسب
housemaid's knee
U
اماس کاسه زانو
drinking vessel
U
فرف ابخوری کاسه
calipash
U
کاسه لاک پشت
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
inferior calyx
U
کاسه پایین افتاده
labyrinth seal
U
کاسه نمد لایبرنت
porringer
U
کلاه کاسه مانند
They put the blane on him . he was the scapegoat.
U
کاسه کوزه ها سر اوشکست
suborbital
U
زیر کاسه چشمی
patellar
U
مانند کاسه زانو
patellate
U
مانند کاسه زانو
sockets
U
سرپیچ کاسه چشم
carapace
U
کاسه سنگ پشت
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
hardshell
U
کاسه دار سخت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
To go round hat in hand .
U
کاسه گدایی بدست گرفتن
My patience has run out (is exhausted).
U
کاسه صبرم لبریز است
supra orbital
U
واقع دربالای کاسه چشم
My patience is exhausted ( worn out ) .
U
کاسه صبرم لبریز شده
calipee
U
کاسه زیرین لاک پشت
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
postorbital
U
واقع در پشت کاسه چشم
testudinate
U
مانند کاسه سنگ پشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com