Perdic | کاسه ساچمه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 169 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	ball bearing U	کاسه ساچمه
	ball bearings U	کاسه ساچمه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	There are wheels within wheels . U	کاسه ای زیر نیم کاسه است
	shots U	ساچمه
	small shot U	ساچمه
	ball U	ساچمه
	shot U	ساچمه
	mitraille U	ساچمه
	smell shot U	ساچمه
	ball and socket joint	مفصل ساچمه ای
	buckshot U	ساچمه درشت
	nickel shop U	ساچمه نیکلی
	shelling U	ساچمه وچاشنی
	shells U	ساچمه وچاشنی
	shell U	ساچمه وچاشنی
	ball U	ساچمه توپ
	shot blast U	ساچمه پاشیدن
	shot peen U	ساچمه پاشیدن
	pellet U	ساچمه یاخرج تفنگ
	fowling piece U	تفنگ ساچمه زنی
	pinball machines U	ماشین ساچمه پران
	pinball machine U	ماشین ساچمه پران
	raceway U	ساچمه رو مسیر گردش ساجمههای یاطاقان
	hundreds and thousands U	یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
	flechette U	پیکان شراپنل ساچمه ها یا پیکانهای مخلوط با خرج تلاش که پره دار هستند
	shots U	ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
	shot U	ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
	cotyla U	کاسه
	drinking cup U	کاسه
	pappus U	کاسه گل
	calix U	کاسه گل
	calyx U	کاسه گل
	cupule U	کاسه
	crania U	کاسه سر
	chalices U	کاسه
	chalice U	کاسه
	craniums U	کاسه سر
	skull U	کاسه سر
	socket	کاسه
	cranium U	کاسه سر
	lump sum U	یک کاسه
	lump sums U	یک کاسه
	bowl	کاسه
	in a lump sum U	یک کاسه
	messmate U	هم کاسه
	calycle U	کاسه گل
	mazard U	کاسه
	sockets U	کاسه
	bowls U	کاسه
	skulls U	کاسه سر
	kegler U	کاسه ساز
	scal U	کاسه نمد
	knee cap U	کاسه زانو
	parasitism U	کاسه لیسی
	knee pan U	کاسه زانو
	kneepan U	کاسه زانو
	loricate U	کاسه دار
	oil seal U	کاسه نمد
	lickspittle U	کاسه لیس
	porringer U	کاسه اش خوری
	scutum U	کاسه زانو
	sealings U	کاسه نمدها
	lickspittle U	کاسه لیس
	puppet U	کاسه لیس
	cat's paw U	کاسه لیس
	doormat U	کاسه لیس
	stooge U	کاسه لیس
	arse-licker U	کاسه لیس
	ass-kisser [American E] U	کاسه لیس
	kiss-ass [American E] U	کاسه لیس
	fawner U	کاسه لیس
	toady U	کاسه لیس
	stuffing box U	کاسه نمد
	turtleback U	کاسه پشت
	minion U	کاسه لیس
	A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> U	کاسه از آش گرمتر.
	yes-man U	کاسه لیس
	bootlicker U	کاسه لیس
	suck-up U	کاسه لیس
	eye sockets U	کاسه چشم
	patella U	کاسه زانو
	eager beaver U	کاسه گرم تر از اش
	patellae U	کاسه زانو
	kneecaps U	کاسه زانو
	dipper stick U	کاسه بیل
	cup seal U	بوبند کاسه
	craniography U	شرح کاسه سر
	cranial nerve U	عصب کاسه سر
	bowl U	کاسه رهنما
	bowls U	کاسه رهنما
	corolla U	جام گل کاسه گل
	husk U	غلاف یا کاسه گل
	husks U	غلاف یا کاسه گل
	kneecap U	کاسه زانو
	eye socket	کاسه چشم
	seals U	کاسه نمد
	eyehole U	کاسه چشم
	brainpan U	کاسه مغز
	brown-noser U	کاسه لیس
	sockets U	کاسه بندگاه
	socket	کاسه چشم
	hard shell U	کاسه دار
	glene U	کاسه چشم
	socket	کاسه بندگاه
	glene U	کاسه مفصل
	flower cup U	غلاف کاسه گل
	seal U	کاسه نمد
	suborbital U	زیر کاسه چشمی
	labyrinth seal U	کاسه نمد لایبرنت
	They put the blane on him . he was the scapegoat. U	کاسه کوزه ها سر اوشکست
	inferior calyx U	کاسه پایین افتاده
	carapace U	کاسه سنگ پشت
	calipash U	کاسه لاک پشت
	consolidated debt U	بدهی یک کاسه شده
	sockets U	سرپیچ کاسه چشم
	stifle bone U	کاسه زانوی اسب
	patellar U	مانند کاسه زانو
	patellate U	مانند کاسه زانو
	porringer U	کلاه کاسه مانند
	drinking vessel U	فرف ابخوری کاسه
	toadyism U	مداهنه کاسه لیسی
	hardshell U	کاسه دار سخت
	housemaid's knee U	اماس کاسه زانو
	sound bow U	کاسه زنگ اخبار
	She had three bowls of soup. U	سه کاسه سوپ خورد
	beehive shaped charge U	خرج شراپنل خرج ساچمه دار
	toady U	کاسه لیس مداهنه کردن
	inferior calyx U	کاسه پایین تر از تخم دان
	To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . U	کاسه گدایی دست گرفتن
	My patience is exhausted ( worn out ) . U	کاسه صبرم لبریز شده
	To go round hat in hand . U	کاسه گدایی بدست گرفتن
	supra orbital U	واقع دربالای کاسه چشم
	testudinarious U	مانند کاسه سنگ پشت
	testudineous U	مانند کاسه سنگ پشت
	testudinate U	مانند کاسه سنگ پشت
	there are wheels within wheels U	زیرکاسه نیم کاسه است
	infraorbital U	واقع در زیر کاسه چشم
	sycophancy U	مفت خوری کاسه لیسی
	postorbital U	واقع در پشت کاسه چشم
	calipee U	کاسه زیرین لاک پشت
	My patience has run out (is exhausted). U	کاسه صبرم لبریز است
	inferior ovary U	تخم دان پایین تر از کاسه
	incomplete flower U	گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
	on good turn deserves another U	کاسه جایی رودکه بازاردقدح
	memento mori U	کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
	guarding U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	corona borealis U	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
	coronae borealis U	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
	guards U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	guard U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	calipash U	قسمت بالای کاسه لاک پشت
	there is something in the wind U	کاسهای زیر نیم کاسه است
	More Catholic than the Pope . U	کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
	shelling U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	To pool resources to gether . U	کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
	One good turn deserves another . U	کاسه جایی رود که باز آید قدح
	shell U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	shells U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	belljar U	نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
	patelliform U	مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
	chevron seal U	کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
	cross bones U	شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
	calyx U	طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
	preorbital U	واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
	leather back U	لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
	To sponge on some one . U	کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
	glenoid fossa or cavity U	گودی مفصل کاسه مفصل
	It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U	همان آش است و همان کاسه .
	exchanged stabilization fund U	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود