Perdic | کاسه زانوی اسب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 161 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	stifle bone U	کاسه زانوی اسب

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	knock knees U	زانوی کج زانوی پیچ خورده
	There are wheels within wheels . U	کاسه ای زیر نیم کاسه است
	reducing elbow U	زانوی کاهنده
	reversible elbow U	زانوی 09 درجه
	reducing elbow U	زانوی کاهشی
	knock kneed U	دارای زانوی کج
	knuckles U	قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
	knuckle U	قوزک پا یا پس زانوی چهار پایان
	weak knees U	زانوی سست بی ثباتی بی عزمی
	lap U	زانوی کسی وقتی که می نشینند
	lapped U	زانوی کسی وقتی که می نشینند
	malanders U	اماس پشت زانوی اسب
	mallenders U	اماس پشت زانوی اسب
	hamstringing U	زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
	hamstring U	زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
	hamstrings U	زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
	hamstrung U	زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
	Dizlyk U	[نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
	craniums U	کاسه سر
	cranium U	کاسه سر
	crania U	کاسه سر
	chalices U	کاسه
	cotyla U	کاسه
	in a lump sum U	یک کاسه
	calix U	کاسه گل
	calycle U	کاسه گل
	calyx U	کاسه گل
	messmate U	هم کاسه
	drinking cup U	کاسه
	pappus U	کاسه گل
	cupule U	کاسه
	chalice U	کاسه
	skull U	کاسه سر
	skulls U	کاسه سر
	mazard U	کاسه
	lump sum U	یک کاسه
	lump sums U	یک کاسه
	bowl	کاسه
	sockets U	کاسه
	socket	کاسه
	bowls U	کاسه
	loricate U	کاسه دار
	knee cap U	کاسه زانو
	porringer U	کاسه اش خوری
	parasitism U	کاسه لیسی
	ass-kisser [American E] U	کاسه لیس
	kiss-ass [American E] U	کاسه لیس
	oil seal U	کاسه نمد
	knee pan U	کاسه زانو
	kneepan U	کاسه زانو
	arse-licker U	کاسه لیس
	lickspittle U	کاسه لیس
	kegler U	کاسه ساز
	scal U	کاسه نمد
	minion U	کاسه لیس
	yes-man U	کاسه لیس
	lickspittle U	کاسه لیس
	fawner U	کاسه لیس
	toady U	کاسه لیس
	brown-noser U	کاسه لیس
	bootlicker U	کاسه لیس
	A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> U	کاسه از آش گرمتر.
	turtleback U	کاسه پشت
	scutum U	کاسه زانو
	sealings U	کاسه نمدها
	stooge U	کاسه لیس
	doormat U	کاسه لیس
	cat's paw U	کاسه لیس
	puppet U	کاسه لیس
	stuffing box U	کاسه نمد
	suck-up U	کاسه لیس
	brainpan U	کاسه مغز
	patellae U	کاسه زانو
	cup seal U	بوبند کاسه
	kneecap U	کاسه زانو
	kneecaps U	کاسه زانو
	craniography U	شرح کاسه سر
	bowl U	کاسه رهنما
	bowls U	کاسه رهنما
	cranial nerve U	عصب کاسه سر
	husk U	غلاف یا کاسه گل
	husks U	غلاف یا کاسه گل
	corolla U	جام گل کاسه گل
	eye socket	کاسه چشم
	eye sockets U	کاسه چشم
	ball bearing U	کاسه ساچمه
	ball bearings U	کاسه ساچمه
	dipper stick U	کاسه بیل
	eager beaver U	کاسه گرم تر از اش
	socket	کاسه چشم
	sockets U	کاسه بندگاه
	socket	کاسه بندگاه
	seal U	کاسه نمد
	glene U	کاسه مفصل
	glene U	کاسه چشم
	hard shell U	کاسه دار
	flower cup U	غلاف کاسه گل
	eyehole U	کاسه چشم
	seals U	کاسه نمد
	patella U	کاسه زانو
	suborbital U	زیر کاسه چشمی
	sockets U	سرپیچ کاسه چشم
	drinking vessel U	فرف ابخوری کاسه
	She had three bowls of soup. U	سه کاسه سوپ خورد
	toadyism U	مداهنه کاسه لیسی
	calipash U	کاسه لاک پشت
	carapace U	کاسه سنگ پشت
	sound bow U	کاسه زنگ اخبار
	patellar U	مانند کاسه زانو
	patellate U	مانند کاسه زانو
	hardshell U	کاسه دار سخت
	inferior calyx U	کاسه پایین افتاده
	porringer U	کلاه کاسه مانند
	labyrinth seal U	کاسه نمد لایبرنت
	housemaid's knee U	اماس کاسه زانو
	consolidated debt U	بدهی یک کاسه شده
	They put the blane on him . he was the scapegoat. U	کاسه کوزه ها سر اوشکست
	To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . U	کاسه گدایی دست گرفتن
	My patience is exhausted ( worn out ) . U	کاسه صبرم لبریز شده
	To go round hat in hand . U	کاسه گدایی بدست گرفتن
	toady U	کاسه لیس مداهنه کردن
	My patience has run out (is exhausted). U	کاسه صبرم لبریز است
	testudineous U	مانند کاسه سنگ پشت
	supra orbital U	واقع دربالای کاسه چشم
	sycophancy U	مفت خوری کاسه لیسی
	testudinarious U	مانند کاسه سنگ پشت
	testudinate U	مانند کاسه سنگ پشت
	on good turn deserves another U	کاسه جایی رودکه بازاردقدح
	there are wheels within wheels U	زیرکاسه نیم کاسه است
	postorbital U	واقع در پشت کاسه چشم
	incomplete flower U	گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
	infraorbital U	واقع در زیر کاسه چشم
	inferior ovary U	تخم دان پایین تر از کاسه
	inferior calyx U	کاسه پایین تر از تخم دان
	calipee U	کاسه زیرین لاک پشت
	guards U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	guarding U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	guard U	کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
	More Catholic than the Pope . U	کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
	memento mori U	کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
	coronae borealis U	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
	corona borealis U	کاسه یتیمان فکه اکلیل شامی
	calipash U	قسمت بالای کاسه لاک پشت
	there is something in the wind U	کاسهای زیر نیم کاسه است
	belljar U	نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
	To pool resources to gether . U	کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
	One good turn deserves another . U	کاسه جایی رود که باز آید قدح
	shells U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	shell U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	shelling U	صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
	patelliform U	مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
	cross bones U	شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
	chevron seal U	کاسه نمدی برای اب بندی یکطرفه در سیلندرهای هیدرولیکی یا نیوماتیکی
	preorbital U	واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
	calyx U	طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
	leather back U	لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
	To sponge on some one . U	کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
	It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U	همان آش است و همان کاسه .
	glenoid fossa or cavity U	گودی مفصل کاسه مفصل
	exchanged stabilization fund U	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود