English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to do right U کار صحیح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
correct U صحیح کردن تصحیح کردن
correcting U صحیح کردن تصحیح کردن
corrects U صحیح کردن تصحیح کردن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
revise U بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
revises U بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
revising U بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
the right way to do a thing U صحیح برای کردن کاری
come to one's senses <idiom> U شروع به فکر صحیح کردن
Other Matches
Hear hear! U صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number U عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
right U صحیح
corrects U صحیح
accurate U صحیح
indecorous U نا صحیح
accurate [correct] <adj.> U صحیح
true <adj.> U صحیح
fea U صحیح
integer U صحیح
proper <adj.> U صحیح
in order U صحیح
exacted U صحیح
authentic U صحیح
correct U صحیح
real <adj.> U صحیح
exacts U صحیح
valid U صحیح
integers U صحیح
all right U صحیح
exact U صحیح
good U صحیح
proper U صحیح
righted U صحیح
simon pure U صحیح
authentical U صحیح
integral U صحیح
righting U صحیح
i see U ها! صحیح !
judiciously U صحیح
correct <adj.> U صحیح
correcting U صحیح
Quite [so] ! U صحیح!
well advised U صحیح
exact <adj.> U صحیح
righted U درست صحیح
indue order U به ترتیب صحیح
affirmative U صحیح است
righted U به طور صحیح حق
proper fraction U کسر صحیح
right U به طور صحیح حق
drills U روش صحیح
right U درست صحیح
righting U به طور صحیح حق
tidily <adv.> U بصورت صحیح
righting U درست صحیح
drilled U روش صحیح
drill U روش صحیح
true U خالصانه صحیح
spot-on U دقیقا صحیح
A correct answer. U جواب صحیح
the ticket U کار صحیح
orderly <adv.> U بصورت صحیح
neatly <adv.> U بصورت صحیح
orderly <adv.> U بطور صحیح
tidily <adv.> U بطور صحیح
neatly <adv.> U بطور صحیح
up front <idiom> U روراست ،صحیح
truer U خالصانه صحیح
truest U خالصانه صحیح
genuine tradition U حدیث صحیح
integer number U عدد صحیح
integer variable U متغیر صحیح
roundest U عدد صحیح
integral number U عدد صحیح
whole number U عدد صحیح
rightly U بطور صحیح
whole numbers U عدد صحیح
round U عدد صحیح
duly <adv.> U بصورت صحیح
considered U با اندیشه صحیح
safe and sound U صحیح وتندرست
incorrupt U صحیح و بی عیب
to be proper for U صحیح بودن
exacts U صحیح عین
homozygote U صحیح النسب
correctly <adv.> U بصورت صحیح
aright <adv.> U بصورت صحیح
properly <adv.> U بصورت صحیح
rightfully <adv.> U بصورت صحیح
integers U عدد صحیح
true complement U مکمل صحیح
eugenic U صحیح النسب
integer U عدد صحیح
rightly <adv.> U بصورت صحیح
valid transaction U معامله صحیح
exacted U صحیح عین
that is right U صحیح است
authentic document U سند صحیح
justly <adv.> U بطور صحیح
justly <adv.> U بصورت صحیح
duly <adv.> U بطور صحیح
exact U صحیح عین
right you are U صحیح است
valid contract U عقد صحیح
correctly <adv.> U بطور صحیح
properly <adv.> U بطور صحیح
aright <adv.> U بطور صحیح
rightfully <adv.> U بطور صحیح
rightly <adv.> U بطور صحیح
okay U صحیح است
ok U صحیح است
common sense U قضاوت صحیح حس عام
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
wrongs U پیام صحیح نیست
due process of the law U تشریفات صحیح قانونی
character U عدد صحیح خصوصیت
hit the nail on the head <idiom> U یافتن انتخاب صحیح
rounded U بصورت عدد صحیح
wronging U پیام صحیح نیست
wrong U پیام صحیح نیست
authority U منبع صحیح و موثق
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
safer U صحیح اطمینان بخش
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
systemoless U فاقد سیستم صحیح
safes U صحیح اطمینان بخش
In perfect condition (shape). U کاملا" صحیح وسالم
safest U صحیح اطمینان بخش
safe U صحیح اطمینان بخش
compos mentis U دارای مشاعر صحیح
cardinals U عدد صحیح مثبت
cardinal U عدد صحیح مثبت
right oh! U صحیح است بچشم
positive integer U عدد صحیح مثبت
levelheaded U دارای قضاوت صحیح
whole number U عدد صحیح [ریاضی]
aright <adv.> U بطور درست و صحیح
correctly <adv.> U بطور درست و صحیح
duly <adv.> U بطور درست و صحیح
justly <adv.> U بطور درست و صحیح
properly <adv.> U بطور درست و صحیح
whole numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
soundly U بطور صحیح و سالم
rightfully <adv.> U بطور درست و صحیح
rightly <adv.> U بطور درست و صحیح
off U بیموقع غیر صحیح
half integer number U عدد نیم صحیح
integer U عدد صحیح [ریاضی]
correctly U بطور درست و صحیح
integer programming U برنامه سازی صحیح
impolitic U مخالف رویه صحیح
counting numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
characters U عدد صحیح خصوصیت
slugfest U بوکس بدون تاکتیک صحیح
legitimately U به طور مشروع یا قانونی صحیح
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
terminating decimal U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
proper decimal fraction U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
misinforms U اطلاع غیر صحیح دادن
positive integer U عدد صحیح مثبت [ریاضی]
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
misinformed U اطلاع غیر صحیح دادن
alright U بسیار خوب صحیح است
unsigned integer U عدد صحیح بدون علامت
sounding in damages U دعوی خسارت صحیح و محکم
misinform U اطلاع غیر صحیح دادن
misinforming U اطلاع غیر صحیح دادن
grammars U قوانین استفاده صحیح از زمان
grammar U قوانین استفاده صحیح از زمان
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
radix U عدد نشان دهنده اعشار صحیح
integer U دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticate U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
integers U دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticated U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticates U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
euthenics U مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
authenticating U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checks U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
model geometric U نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all. U آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
balances U مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balance U مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
Queen's English [King's English] <idiom> U [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
times U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
timed U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
integers U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
control unit U قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
addressable U ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
two phase commit U ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
integer U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
back plane U یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
serials U یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com