English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
effusive U پرحرارت وعلاقه
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
repeat U ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
repeats U ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
thereunto U بدان
thereto U بدان
wherunto U که بدان
thereby U بدان وسیله
thereto attached U پسوسته بدان
according as چنانکه بدان سان که
whereat U که بدان جهت که در انجا
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
he has worms U دارد
heavy fighting is in progress U دارد
he is ill with fever U تب دارد
he has a rage for money U دارد
hast U او دارد
has U دارد
chain U دارد.
there is a time for everything U دارد
are there any remarks? U دارد
chains U دارد.
multungulate U که بیش از دو سم دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
virus U وجود دارد
it has sides U سه پهلو دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
what the odds U چه اهمیت دارد
god is U خداوجود دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
viruses U وجود دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
our library is well stocked U خوبی دارد
the probability is U احتمال دارد
Windows GDI U بیتی دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
he is fifty U تمام دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
it is usual with him U عادت دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
walls have ears U گوش دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
there is a rumour that U شهرت دارد که
he has a maggot in his head U وسواس دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
basses U کسی که صدای بم دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
significance U معنای مخصوص دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
biased U آنچه اریب دارد
back U که یک باتری پشتیبان دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
the switch is on U برق جریان دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
he is f. of money U پول فراوان دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
well and good U باشد چه ضرر دارد
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
it is of frequent U خیلی مورد دارد
it askes for attention U توجه لازم دارد
She has a subtle charm. U جذابیت ظریفی دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
he has Roman nose U او بینی عقابی دارد
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
There are ticks in every trade . <proverb> U هر کار لمى دارد .
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
delectus U برای ترجمه دارد
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
lengths U خط با طول جر حرف دارد
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com