English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to incur a punishment U تنبیه بر خود وارد اوردن سزاوار تنبیه شدن
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
pervertible U ازراه در رو
intuitively U ازراه کشف
exegetically U ازراه تفسیر
gymnastically U ازراه ورزش
heretically U ازراه رفض
foully U ازراه خیانت
inferentially U ازراه استنباط
interrogatively U ازراه پرسش
introspectively U ازراه خودنگری
paraphrastically U ازراه تفسیر
diagnostically U ازراه تشخیص
demonstratively U ازراه اثبات
interposingly U ازراه مداخله
intuitively U ازراه انتقال
algebraically U ازراه جبر
by ear U ازراه گوش
by indirection U ازراه تقلب
by sea U ازراه دریا
catechist U ازراه پرسش
intuitively U ازراه برهانی
encouragingly U ازراه تشویق
conjugally U ازراه زناشویی
controversially U ازراه مباحثه
offensively U ازراه تهاجم
by courtesy U ازراه التفات
inquiringly U ازراه استفسار
unashamed U افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
posteriori U ازراه استقرار
When will be supper? U کی شام میدهند؟
inquiringly U ازراه بازجویی
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
catechization U ازراه سئوال وجواب
professionally U ازراه پیشه یاکسب
philosophically U ازراه حکمت دوستی
basophobia U هراس ازراه رفتن
glozingly U ازراه عیب پوشی
guard cell U گیاهی را تشکیل میدهند
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
inferentially U ازراه نتیجه گیری
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
locker U قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
lockers U قفسه قفل دار قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
pig's wash U گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
boarding houses U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
pigwash U گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
handbill U اعلانی که بدست مردم میدهند
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
spadework U کاری که با بیل انجام میدهند
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
handbills U اعلانی که بدست مردم میدهند
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
punitive U تنبیه گر
repeimand U تنبیه
come-uppance U تنبیه
castigation U تنبیه
wite U تنبیه
chastiesement U تنبیه
penalty U تنبیه
talking to U تنبیه
talking-to U تنبیه
penalties U تنبیه
punishment U تنبیه
console table U میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
haematogen U دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
goffer U اهنی که باان توری راچین میدهند
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
sea pass U پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
expiatory punishment U تنبیه کفارهای
grueling U تنبیه کننده
scourge U وسیله تنبیه
scourge U تنبیه کردن
to have ones gruel U تنبیه شدن
nunjudicial punishment U تنبیه انضباطی
actionable <adj.> U سزاوار تنبیه
to kiss the rod U به تنبیه تن دردادن
scourage U تنبیه کردن
scourage U وسیله تنبیه
punishment U تنبیه کردن
flog U تنبیه کردن
flogged U تنبیه کردن
poinephobia U تنبیه هراسی
chastised U تنبیه کردن
chastises U تنبیه کردن
chastising U تنبیه کردن
flogs U تنبیه کردن
chastise U تنبیه کردن
to have it U تنبیه شدن
chargeable <adj.> U سزاوار تنبیه
castigate U تنبیه کردن
culpable <adj.> U سزاوار تنبیه
indictable <adj.> U سزاوار تنبیه
punishable <adj.> U سزاوار تنبیه
basting U تنبیه باشلاق
penal <adj.> U سزاوار تنبیه
castigated U تنبیه کردن
castigates U تنبیه کردن
castigating U تنبیه کردن
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
disciplinary U تنبیه انضباطی
admonishment U اخطار تنبیه
corporal punishment U تنبیه بدنی
disciplinary action U تنبیه انضباطی
fix U تنبیه کردن
fixes U تنبیه کردن
gruelling U تنبیه کننده
gruel U تنبیه شدن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
ferule U گرز تنبیه باچوب
gruel U تنبیه فرسوده کردن
impunible U غیر قابل تنبیه
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
have it coming <idiom> U سزاوار تنبیه بودن
keelhaul U سخت تنبیه کردن
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
page of presence U لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
corody U لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
horsewhipping U شلاق زدن تنبیه کردن
penalizes U تاوان دادن تنبیه کردن
penalizing U تاوان دادن تنبیه کردن
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
horsewhip U شلاق زدن تنبیه کردن
to pay out U تنبیه کردن تلافی دراوردن
horsewhipped U شلاق زدن تنبیه کردن
rattan U باعصای خیزران تنبیه کردن
penalised U تاوان دادن تنبیه کردن
horsewhips U شلاق زدن تنبیه کردن
penalized U تاوان دادن تنبیه کردن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
punish U تنبیه کردن گوشمال دادن
punished U تنبیه کردن گوشمال دادن
cartwhip U شلاق زدن تنبیه کردن
punishes U تنبیه کردن گوشمال دادن
penalises U تاوان دادن تنبیه کردن
penalize U تاوان دادن تنبیه کردن
penalising U تاوان دادن تنبیه کردن
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
coffee-table book U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
mezereum U پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
page of bonour U لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
put someone in his or her place <idiom> U تنبیه شخص به علت حرف یا رفتار بد
trounce U سخت زدن بسختی تنبیه کردن
trounced U سخت زدن بسختی تنبیه کردن
trounces U سخت زدن بسختی تنبیه کردن
trouncing U سخت زدن بسختی تنبیه کردن
serve someone right <idiom> U تنبیه یا نتیجهای که شخص سزاوارش است
I didnt have the heart to punish the kid. U دلم نیامد بچه را تنبیه کنم
letter card U کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
I went scot - free . U خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
ostensorium U فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
airing cupboard U قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com