English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
navvies U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earth work U کارهای خاکی
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
miscellaneous works U کارهای مختلف
daily round U کارهای روزانه
wirework U کارهای سیمی
auxiliary work U کارهای اضافی
preliminary works U کارهای مقدماتی
previous work U کارهای قبلی
cementation U کارهای سیمانی
diabolism U کارهای شیطانی
temporary works U کارهای موقت
emergency works U کارهای اضطراری
incidental works U کارهای اتفاقی
lunces U کارهای غریب
the galleys U کارهای سخت
interior affairs U کارهای درونی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
meshwork U کارهای مشبک
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
chores U کارهای عادی و روزمره
chore U کارهای عادی و روزمره
diabolize U کارهای شیطانی کردن
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
light housekeeping U کارهای خانه داری
foppery U جلفی کارهای جلف
logjam U کارهای عقب افتاده
mundane affairs U کارهای این جهان
welfare work U کارهای عام المنفعه
public works U کارهای ساختمانی همگانی
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
terrestrial U خاکی
amphibious U اب خاکی
earthen U خاکی
embankment U سد خاکی
embankments U سد خاکی
earthy U خاکی
earthly U خاکی
mundane U خاکی
edaphic U خاکی
earthborn U خاکی
tellurian U خاکی
terrene U خاکی
dust colour U خاکی
earth dam U سد خاکی
earth fill dam U سد خاکی
embankment dam U سد خاکی
wood louse U خر خاکی
worldly U خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
earth-bound U خاکی
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
bordering U پشته خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
earthworks U عملیات خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
vallation U دیوار خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
staging U تمرین اب خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
soil U خاکی کردن
soiling U خاکی کردن
soils U خاکی کردن
adaphic organism U زیستمند خاکی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
bordered U پشته خاکی
dun U سمند خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
terrestrial U زمین خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
embankment U دیوار خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
border U پشته خاکی
embankments U دیوار خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
khaki U خاکی رنگ
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
angleworm U کرم خاکی
earthwork U ختل خاکی
amphibious U خاکی و ابی
milliped U جنس خر خاکی
amphibian U وسیله اب و خاکی
earthiness U خاکی بودن
milleped U جنس خر خاکی
earthworms U کرم خاکی
lobworm U کرم خاکی
earthworm U کرم خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
landing party U گروه اب خاکی
geophyte U گیاه خاکی
ground ivy U پاپیتال خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
earth work U عملیات خاکی
mold etc U خاکی کردن
earth road U راه خاکی
dust color U رنگ خاکی
dew worm U کرم خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
amphibian U ابی خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
earethliness U خاکی بودن
pulverulence U حالت خاکی
earth dam U بند خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
rain worm U کرم خاکی
earth born U خاکی فانی
earthiness U طبیعت خاکی
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
verge U شانه خاکی جاده
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
brandling U یکجور کرم خاکی
verges U شانه خاکی جاده
shoulder U دو طرف خاکی جاده
shouldered U دو طرف خاکی جاده
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
man of mould U انسان خاکی یا فانی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
shouldering U دو طرف خاکی جاده
shoulders U دو طرف خاکی جاده
boat team U تیم قایق اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious control group U گروه کنترل اب خاکی
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious assault ship U ناو هجومی اب و خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
borrow area U محل قرضه سد خاکی
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
beach party U گروه پیشرو اب خاکی
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
benching U جان پناه خاکی
advance force U نیروی جلودار اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
vales U زمین جهان خاکی
vale U زمین جهان خاکی
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
What on earth shall I do now? U حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com