Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dishwasher
U
کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
dishwashers
U
کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dish washer
U
ماشین طرفشویی
rollman
U
کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
gandey dancer
U
کارگر فصلی کارگر سیار
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
workman
U
کارگر
employe
U
کارگر
employee
U
کارگر
worker
U
کارگر
joss
U
سر کارگر
workwoman
U
زن کارگر
workpeople
U
کارگر
workingman
U
کارگر
operative
U
کارگر
operatives
U
کارگر
cooly
U
کارگر
craftsman assistant
U
کارگر
master workman
U
سر کارگر
shopman
U
کارگر
telling
U
کارگر
workwoman
U
کارگر زن
effective
U
کارگر
labourer
U
کارگر
active
U
کارگر
laborer
U
کارگر
labored
U
کارگر
labors
U
کارگر
labour
U
کارگر
laborers
U
کارگر
labourers
U
کارگر
workmen
U
کارگر
workings
U
کارگر طرزکار
working
U
کارگر طرزکار
labor party
U
حزب کارگر
journeyman
U
کارگر مزدور
journeyman
U
کارگر ماهر
journeyman
U
کارگر متخصص
skilled labour
U
کارگر ماهر
slave ant
U
مورچه کارگر
docker
U
کارگر بارانداز
docker
U
کارگر لنگرگاه
dockers
U
کارگر بارانداز
dockers
U
کارگر لنگرگاه
date labourer
U
کارگر روزمزد
brain worker
U
کارگر مغزی
swot
U
کارگر زحمتکش
swots
U
کارگر زحمتکش
working man
U
کارگر افزارمند
journeymen
U
کارگر متخصص
workingman
U
ازطبقه کارگر
labor
U
حزب کارگر
workpeople
U
طبقه کارگر
labor
U
کارگر عمله
journey man
U
کارگر مزدور
workfolks
U
جماعت کارگر
workfolk
U
جماعت کارگر
swotted
U
کارگر زحمتکش
swotting
U
کارگر زحمتکش
journeymen
U
کارگر مزدور
unskilled labor
U
کارگر غیرماهر
unskilled worker
U
کارگر ساده
unskilled worker
U
کارگر غیرمتخصص
journeymen
U
کارگر ماهر
work force
U
تعداد کارگر
skilled worker
U
کارگر ماهر
shovelman
U
کارگر بیل زن
labored
U
حزب کارگر
working classes
U
طبقه کارگر
mealmen
U
کارگر اسیاب
daysman
U
کارگر روزمزد
day labourer
U
کارگر روزمزد
munitioneer
U
کارگر زرادخانه
day laborer
U
روز کارگر
labored
U
کارگر عمله
farmhand
U
کارگر مزرعه
furnace man
U
کارگر کوره
proletariat
U
کارگر ورنجبر
proletariat
U
طبقه کارگر
labourparty
U
حزب کارگر
Labour Party
U
حزب کارگر
May Day
U
روز کارگر
working class
U
طبقه کارگر
outworker
U
کارگر ازاد
craftsmen
U
کارگر ماهر
labour
U
حزب کارگر
hodcarrier
U
کارگر ناوه کش
seasonal worker
U
کارگر فصلی
lay off
U
تعلیق کارگر
common labour
U
کارگر عمومی
laboring class
U
طبقه کارگر
shovelbill
U
کارگر بیل زن
shoveler
U
کارگر بیل زن
labors
U
حزب کارگر
road maker
U
کارگر راه
craftsman
U
کارگر ماهر
piler
U
کارگر شمعکوب
leaven
U
عامل کارگر
leavening
U
عامل کارگر
leavens
U
عامل کارگر
labors
U
کارگر عمله
reacher
U
کارگر نخ تاب
exploitation of labor
U
استثمار کارگر
navvies
U
کارگر ساده
longshoremen
U
کارگر اسکله
longshoreman
U
کارگر اسکله
casual labour
U
کارگر اتفاقی
navvy
U
کارگر ساده
refiner
U
کارگر پالایشگاه
labour
U
کارگر عمله
accommodator
U
کارگر کمکی
labour day
U
روز کارگر
refiners
U
کارگر پالایشگاه
coalminer
U
کارگر معدن
stable-boys
U
کارگر اصطبل
steelworkers
U
کارگر پولادسازی
migrant worker
U
کارگر مهاجر
stable-boy
U
کارگر اصطبل
steelworker
U
کارگر پولادسازی
charge hand
U
کارگر معمولی
dairymaid
U
کارگر لبنیاتی
dairymaids
U
کارگر لبنیاتی
farm hands
U
کارگر مزرعه
farm hand
U
کارگر مزرعه
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
cordwainer
U
کارگر چرم ساز
railroader
U
کارگر راه اهن
day laborer
U
کارگر روز مزد
quarryman
U
کارگر کان سنگ
outworker
U
کارگر خارج ازخانه
quarryman
U
کارگر معدن سنگ
penetratingly
U
بطور نافذ کارگر
pitman
U
کارگر درون معدن
pkeman
U
کارگر کلنگ دار
quarrier
U
کارگر معدن سنگ
journey man
U
شاگرد یا کارگر روزمزد
potman
U
کارگر اسفالت ساز
deckhand
U
کارگر عرشه کشتی
laundryman
U
کارگر لباسشوی مرد
proletarian
U
کارگر وابسته بکارگر
navvy
U
کارگر غیر ماهر
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
luggie
U
کارگر سنگ شکن
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
navvies
U
کارگر غیر ماهر
horizontal labor mobility
U
تحرک افقی کارگر
industrial relations
U
روابط کارگر وکارفرما
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
proletarian
U
عضو طبقه کارگر
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
man hour
U
یک ساعت کار یک کارگر
time out
U
ساعت غیبت کارگر
exploitation of labor
U
بهره کشی کارگر
stevedores
U
کارگر بار انداز
stevedore
U
کارگر بار انداز
gandey dancer
U
کارگر راه اهن
effectively
U
بطور موثر یا کارگر
workmanlike
U
شایسته کارگر خوب
grisette
U
دختر کارگر فرانسوی
brain worker
U
کارگر ذهنی روشنفکر
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
wright
U
کارگر سازنده نجار
underutilization of labor
U
کم بهره گیری از کارگر
submariner
U
کارگر زیر دریایی
workmanly
U
شایسته کارگر خوب
blackleg
U
کارگر اعتصاب شکن
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
blacklegs
U
کارگر اعتصاب شکن
unskilled worker
U
کارگر غیر متخصص
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
working paper
U
ورقهء استخدام کارگر
work people
U
کارگران طبقه کارگر
working class
U
مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
agricultural labor productivity
U
بهره دهی کارگر کشاورزی
hewer
U
کارگر معدن زغال سنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com