English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sweatshop U کارگاه بهره کشی
sweatshops U کارگاه بهره کشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
Other Matches
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
industrial unit U کارگاه
establishment U کارگاه
establishments U کارگاه
shop U کارگاه
atelier U کارگاه
detective U کارگاه
sculptoris U کارگاه
shopboard U کارگاه
plants U کارگاه
plant U کارگاه
sculptors U کارگاه
shopped U کارگاه
engineering workshop U کارگاه
detectives U کارگاه
workshops U کارگاه
workshop U کارگاه
workhouses U کارگاه
workhouse U کارگاه
shops U کارگاه
sculptor U کارگاه
fields U کارگاه
fielded U کارگاه
field U کارگاه
plant U تجهیزات کارگاه
job office U دفتر کارگاه
loom U کارگاه بافندگی
loomed U کارگاه بافندگی
looming U کارگاه بافندگی
looms U کارگاه بافندگی
sites U کارگاه ساختمانی
building site U کارگاه ساختمانی
studios U کارگاه هنری
studios U کارگاه کارخانه
lathe shop U کارگاه تراشکاری
manufactory U کاردستی کارگاه
milling shop U کارگاه فرزکاری
site manager U رئیس کارگاه
smith's shop U کارگاه اهنگری
pilot plant U کارگاه نمونه
welding shop U کارگاه جوشکاری
works inspector U بازرس کارگاه
cottage industries U کارگاه خانگی
cottage industry U کارگاه خانگی
plants U تجهیزات کارگاه
site clearance U تخلیه کارگاه
studio U کارگاه هنری
studio U کارگاه کارخانه
engineering workshop U کارگاه صنعتی
exhaust fan U هواکش کارگاه
carpet workshop U کارگاه قالیبافی
deadman U کارگاه برفی
automatic turning shop U کارگاه تراشکاری
atelier U کارگاه هنری
artist's workshop studio U کارگاه هنری
assembly shop U کارگاه مونتاژ
field shop U کارگاه صحرایی
production U فرآورده کارگاه
building sites U کارگاه ساختمانی
sited U کارگاه ساختمانی
site U کارگاه ساختمانی
shop U کارگاه تعمیرگاه
shopped U کارگاه تعمیرگاه
shops U کارگاه تعمیرگاه
plant records U امار تجهیزات کارگاه
storage pile U انبار مصالح در کارگاه
pullery U کارگاه پوست تراشی
pattern shop U کارگاه مدل سازی
plant U محل کارخانه یا کارگاه
ball joint vise U گیره ساچمهای کارگاه
plants U محل کارخانه یا کارگاه
shipyards U کارگاه کشتی سازی
shipyard U کارگاه کشتی سازی
workshop U اتاق کار کارگاه
workshops U اتاق کار کارگاه
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
acid recovery plant U کارگاه بازیابی اسید
acid restoring plant U کارگاه بازیابی اسید
workroom U اتاق کار کارگاه
winding shop U کارگاه سیم پیچی
molding shop U کارگاه قالب گیری
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
forge U ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
ex works U تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
pouring bay U کارگاه کوچک ریخته گری
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
mix in place U تهیه بتن در خود کارگاه
craftshop U کارگاه هنرهای دستی تفریحی
on site concrete U بتن ساخته شده در کارگاه
forges U ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
dockyards U کارگاه کشتی سازی shipyard : syn
dockyard U کارگاه کشتی سازی shipyard : syn
haul U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauled U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauling U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauls U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
stance U طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stances U طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
haul road U راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
lithography U کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
efficiency U بهره
portion U بهره
yield U بهره
yielded U بهره
productive U بهره زا
exploiters U بهره کش
yields U بهره
gains U بهره
exploiter U بهره کش
gain U بهره
portions U بهره
gained U بهره
efficient U بهره ور
exploited U بهره ده
quotients U بهره
interests U بهره
interest U بهره
quotient U بهره
interest U بهره [اقتصاد]
contango U بهره دیرکرد
usages U بهره برداری ها
interest for delay U بهره دیرکرد
cheap money U پول با بهره کم
utilizations U بهره برداری ها
economic rent U بهره مالکانه
divestment U بی بهره سازی
divestiture U بی بهره سازی
resipatory quotient U بهره تنفسی
dispossessor U بی بهره سازنده
deprival U بی بهره سازی
default interest U بهره معوق
utilisations U بهره برداری ها
declaration of interest U اعلام بهره
economic rent U بهره اقتصادی
exploitative character U منش بهره کش
voltage gain U بهره ولتاژ
sweatshop U بهره کشخانه
loan interest U بهره وام
legal interest U بهره قانونی
laser gain U بهره لیزر
transducer gain U بهره دگرسازی
rat of interest U نرخ بهره
quantum yield U بهره کوانتومی
put out to interest U به بهره گذاشتن
pure interest U بهره خالص
productive work U کار بهره زا
rq U بهره تنفسی
sweatshops U بهره کشخانه
lending rate U بهره - نزولپول
exploitation [utilization] U بهره برداری
usage U بهره برداری
passive debt U وام بی بهره
using U بهره برداری
utilisation [British] U بهره برداری
factor payments U بهره وسود
exploiting class U طبقه بهره کش
exploited class U طبقه بهره ده
optimising U بهره بردن
interest rate U نرخ بهره
high interest U بهره سنگین
high interest U بهره گران
rate of interest U نرخ بهره
interest U سودیا بهره
shared U بهره قسمت
gavel U بهره غیرمجاز
gavels U بهره غیرمجاز
exploitation U بهره برداری
exploitation U بهره کشی
share U بهره قسمت
deprives U بی بهره کردن
deprive U بی بهره کردن
productivity U بهره وری
lot U بخش بهره
interests U سودیا بهره
lot U بهره قسمت
shares U بهره قسمت
utilization U بهره برداری
efficiency U بهره وری
divests U بی بهره کردن
divesting U بی بهره کردن
divested U بی بهره کردن
divest U بی بهره کردن
depriving U بی بهره کردن
operation U بهره برداری
abuses U بهره کشی
advantage by illness U بهره بیماری
antenna gain U بهره انتن
gains U بهره تقویت
gain U بهره برداری
abuse U بهره کشی
at % interest U با بهره 21 درصد
gained U بهره تقویت
gained U بهره برداری
gains U بهره برداری
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com