Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Things are coming to a critical juncture .
U
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
relation
U
کارها
relational
U
کارها
programme of work
U
برنامه کارها
programme of work
U
صورت کارها
job scheduler
U
زمان بند کارها
To get things moving. To set the wheels in motion.
U
کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.
U
کارها را قبضه کردن
To take things easy(lightly)
U
کارها را آسان گرفتن
I am ready to compromise.
U
کارها روبراه است
pull one's weight
<idiom>
U
کارها را تقسیم کردن
To spoilt things . To mess thing up .
U
کارها را خراب کردن
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
artwork
U
کارها و تصاویر گرافیکی
Our affairs are shaping well.
U
کارها داردسروصورت می گیرد
Things are very slack (quiet) at the moment.
U
فعلا" که کارها خوابیده
i. for doing any thing
U
عدم صلاحیت در همه کارها
pull (something) off
<idiom>
U
باانجام رساندن کامل کارها
put the cart before the horse
<idiom>
U
انجام کارها بدون نظم
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
push (someone) around
<idiom>
U
اجبار شخص درانجام کارها
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
dispose
U
ترتیب کارها رامعین کردن
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
to make things hum
U
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
set the pace
<idiom>
U
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
scheduling
U
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
batches
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batch
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
activities
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
priorities
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
activity
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
priority
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priority
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
priorities
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
commonest
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
generals
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
common
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commoners
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
dry run
U
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
agenda
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
hierarchical communications system
U
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
agendas
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
jobs
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
cellar
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellars
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
tasks
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
are there any remarks?
U
دارد
hast
U
او دارد
chain
U
دارد.
chains
U
دارد.
there is a time for everything
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
he has worms
U
دارد
has
U
دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
the probability is
U
احتمال دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
walls have ears
U
گوش دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
god is
U
خداوجود دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
viruses
U
وجود دارد
virus
U
وجود دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
he is fifty
U
تمام دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
bigamists
U
زنی که دوشوهر دارد
he must needs go
U
بیخوداصرار دارد برفتن
bigamist
U
زنی که دوشوهر دارد
rubrician
U
کتاب نماز دارد
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
He takes my advice. He listens to me.
U
از من حرف شنوایی دارد
he keeps my a
U
حساب مراونگه می دارد
tea is preferable to water
U
چایی بر اب ترجیح دارد
he insists on going
U
اصرار دارد برفتن
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
he is in a hurry to go
U
عجله دارد برفتن
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
significance
U
معنای مخصوص دارد
likelihood
U
احتمال کلی دارد
She has got regular teeth .
U
دندانهای منظمی دارد
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
he is rightly named
U
اسم بامسمائی دارد
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
backs
U
که یک باتری پشتیبان دارد
that bridge has openings
U
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
he has much merit
U
خیلی قابلیت دارد
back
U
که یک باتری پشتیبان دارد
the cat has nine lives
U
سگ هفت جان دارد
She has engaging manners .
U
رفتار گیرایی دارد
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
he has a loose tongue
U
دهان لقی دارد
he bears out his name
U
اسم بامسمایی دارد
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
he has Roman nose
U
او بینی عقابی دارد
My hair is falling.
U
موهایم دارد می ریزد
it is worth 0 rials
U
ده ریال ارزش دارد
There is always a right way of doing everything.
U
هرکاری راهی دارد
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
He has influential contacts everywhere.
U
همه جا دست دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
it needs to be done carefully
U
اینکارتوجه لازم دارد
it speaks well for him
U
بامن نظرمساعد دارد
The kettel is boiling.
U
قوری دارد می جوشد
it askes for attention
U
توجه لازم دارد
it stand well with him
U
بامن نظرمساعدی دارد
Does it matter if I dont come ?
U
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
basses
U
کسی که صدای بم دارد
bass
U
کسی که صدای بم دارد
delectus
U
برای ترجمه دارد
it is very important
U
بسیار اهمیت دارد
it is particularly difficult
U
یک اشکال بخصوصی دارد
She has a subtle charm.
U
جذابیت ظریفی دارد
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
it is particularly difficult
U
یک دشواری ویژه دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
U
شهوت کلام دارد
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
lengths
U
خط با طول جر حرف دارد
length
U
خط با طول جر حرف دارد
Somebody is beating at (upon)the door.
U
یک کسی دارد در می زند
(not to be) sneezed at
<idiom>
U
ارزش داشتن را دارد
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
Every flow must have its ebb.
<proverb>
U
هر فرازى نشیبى دارد.
what is that to you
U
به شما جه دخلی دارد
in all like
U
احتمال کلی دارد
what does it meant
U
یعنی چه چه معنی دارد
well and good
U
باشد چه ضرر دارد
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
battery
U
که یک باتری پشتیبان دارد
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
there removred revolution
U
شورشی که شهرت دارد
There are ticks in every trade .
<proverb>
U
هر کار لمى دارد .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com